مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۷۲۱: هر سینه که سیمبر ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر سینه که سیمبر ندارد شخصی باشد که سر ندارد وان کس که ز دام عشق دورست مرغی باشد که پر ندارد او را چه خبر بود ز عالم کز باخبران خبر ندارد او صید شود به تیر غمزه کز عشق سر سپر ندارد آن را که دلیر نیست در راه خود پنداری جگر ندارد در راه فکنده است دری جز او که فکند برندارد آن کس که نگشت گرد آن در بس بی گهرست و فر ندارد وقت سحرست هین بخسبید زیرا شب ما سحر ندارد مولانا بلخی