کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آمدم تا رو نهم بر خاک پای یار خود

    آمدم تا عذر خواهم ساعتی از کار خود

    آمدم کز سر بگیرم خدمت گلزار او

    آمدم کآتش بیارم درزنم در خار خود

    آمدم تا صاف گردم از غبار هر چه رفت

    نیک خود را بد شمارم از پی دلدار خود

    آمدم با چشم گریان تا ببیند چشم من

    چشمه‌های سلسبیل از مهر آن عیار خود

    خیز ای عشق مجرد مهر را از سر بگیر

    مردم و خالی شدم ز اقرار و از انکار خود

    زانک بی‌صاف تو نتوان صاف گشتن در وجود

    بی تو نتوان رست هرگز از غم و تیمار خود

    من خمش کردم به ظاهر لیک دانی کز درون

    گفت خون آلود دارم در دل خون خوار خود

    درنگر در حال خاموشی به رویم نیک نیک

    تا ببینی بر رخ من صد هزار آثار خود

    این غزل کوتاه کردم باقی این در دل است

    گویم ار مستم کنی از نرگس خمار خود

    ای خموش از گفت خویش و ای جدا از جفت خویش

    چون چنین حیران شدی از عقل زیرکسار خود

    ای خمش چونی از این اندیشه‌های آتشین

    می‌رسد اندیشه‌ها با لشکر جرار خود

    وقت تنهایی خمش باشند و با مردم بگفت

    کس نگوید راز دل را با در و دیوار خود

    تو مگر مردم نمی‌یابی که خامش کرده‌ای

    هیچ کس را می‌نبینی محرم گفتار خود

    تو مگر از عالم پاکی نیامیزی به طبع

    با سگان طبع کآلودند از مردار خود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha