کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دشمن خویشیم و یار آنک ما را می‌کشد

    غرق دریاییم و ما را موج دریا می‌کشد

    زان چنین خندان و خوش ما جان شیرین می‌دهیم

    کان ملک ما را به شهد و قند و حلوا می‌کشد

    خویش فربه می‌نماییم از پی قربان عید

    کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا می‌کشد

    آن بلیس بی‌تبش مهلت همی‌خواهد از او

    مهلتی دادش که او را بعد فردا می‌کشد

    همچو اسماعیل گردن پیش خنجر خوش بنه

    درمدزد از وی گلو گر می‌کشد تا می‌کشد

    نیست عزرائیل را دست و رهی بر عاشقان

    عاشقان عشق را هم عشق و سودا می‌کشد

    کشتگان نعره زنان یا لیت قومی یعلمون

    خفیه صد جان می‌دهد دلدار و پیدا می‌کشد

    از زمین کالبد برزن سری وانگه ببین

    کو تو را بر آسمان بر می‌کشد یا می‌کشد

    روح ریحی می‌ستاند راح روحی می‌دهد

    باز جان را می‌رهاند جغد غم را می‌کشد

    آن گمان ترسا برد مؤمن ندارد آن گمان

    کو مسیح خویشتن را بر چلیپا می‌کشد

    هر یکی عاشق چو منصورند خود را می‌کشند

    غیر عاشق وانما که خویش عمدا می‌کشد

    صد تقاضا می‌کند هر روز مردم را اجل

    عاشق حق خویشتن را بی‌تقاضا می‌کشد

    بس کنم یا خود بگویم سر مرگ عاشقان

    گر چه منکر خویش را از خشم و صفرا می‌کشد

    شمس تبریزی برآمد بر افق چون آفتاب

    شمع‌های اختران را بی‌محابا می‌کشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha