کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سعادت جو دگر باشد و عاشق خود دگر باشد

    ندارد پای عشق او کسی کش عشق سر باشد

    مراد دل کجا جوید بقای جان کجا خواهد

    دو چشم عشق پرآتش که در خون جگر باشد

    ز بدحالی نمی‌نالد دو چشم از غم نمی‌مالد

    که او خواهد که هر لحظه ز حال بد بتر باشد

    نه روز بخت می‌خواهد نه شب آرام می‌جوید

    میان روز و شب پنهان دلش همچون سحر باشد

    دو کاشانه‌ست در عالم یکی دولت یکی محنت

    به ذات حق که آن عاشق از این هر دو به درباشد

    ز دریا نیست جوش او که در بس یتیمست او

    از این کان نیست روی او اگر چه همچو زر باشد

    دل از سودای شاه جان شهنشاهی کجا جوید

    قبا کی جوید آن جانی که کشته آن کمر باشد

    اگر عالم هما گیرد نجوید سایه‌اش عاشق

    که او سرمست عشق آن همای نام ور باشد

    اگر عالم شکر گیرد دلش نالان چو نی باشد

    وگر معشوق نی گوید گدازان چون شکر باشد

    ز شمس الدین تبریزی مقیم عشق می‌گویم

    خداوندا چرا چندین شهی اندر سفر باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha