کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر کآتش من دارد او خرقه ز من دارد

    زخمی چو حسینستش جامی چو حسن دارد

    نفس ار چه که زاهد شد او راست نخواهد شد

    ور راستیی خواهی آن سرو چمن دارد

    جانیست تو را ساده نقش تو از آن زاده

    در ساده جان بنگر کان ساده چه تن دارد

    آیینه جان را بین هم ساده و هم نقشین

    هر دم بت نو سازد گویی که شمن دارد

    گه جانب دل باشد گه در غم گل باشد

    ماننده آن مردی کز حرص دو زن دارد

    کی شاد شود آن شه کز جان نبود آگه

    کی ناز کند مرده کز شعر کفن دارد

    می‌خاید چون اشتر یعنی که دهانم پر

    خاییدن بی‌لقمه تصدیق ذقن دارد

    مردانه تو مجنون شو و اندر لگن خون شو

    گه ماده و گه نر نی کان شیوه زغن دارد

    چون موسی رخ زردش توبه مکن از دردش

    تا یار نعم گوید کر گفتن لن دارد

    چون مست نعم گشتی بی‌غصه و غم گشتی

    پس مست کجا داند کاین چرخ سخن دارد

    گر چشمه بود دلکش دارد دهنت را خوش

    لیکن همه گوهرها دریای عدن دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha