کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو دیوم عاشق آن یک پری شد

    ز دیو خویشتن یک سر بری شد

    چو ناگاهان بدیدش همچو برقی

    برون پرید عقلش را سری شد

    در انگشت پری مهر سلیمان

    چو دید آن جان و دل در چاکری شد

    چو سر چاکری عشق دریافت

    فراز هفت چرخ مهتری شد

    چو لب تر کرد او از جام عشقش

    بدان خشکی لب او از تری شد

    چو شد او مشتری عشق جنی

    کمینه بندگانش مشتری شد

    چو گاوی بود بی‌جان و زبان دیو

    بداد جان و عشقش سامری شد

    همه جور و جفا و محنت عشق

    بر او شیرین چو مهر مادری شد

    مگر درد فراق و جور هجران

    که تاب آن نبودش زان بری شد

    ز دست هجر او تا پیش مخدوم

    که شمس الدینست بهر داوری شد

    چو دیو آمد به پیشش خاک بوسید

    از آتش با ملایک همپری شد

    از آن مستی به تبریز است گردان

    که از جانش هوای کافری شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha