کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوش با یک جام می ساقی خرابم کرده است
    نیز آباد از یکی جام شرابم کرده است
    در حساب عاقلان از من بود دیوانه تر
    پیر دانشمند، اگر عاقل خطابم کرده است
    پوستها از سر کشیدستم چو گردون روز حشر
    دست قدرت تا چنین لب لبابم کرده است
    موج این دریای هستی صد هزاران بار بیش
    قطره ام کرده است و باز از نو حبابم کرده است
    صد هزاران سبحه و پیمانه از آب و گلم
    کرده افزون بار دیگر خاک و آبم کرده است
    هدهد جانم که از تخت سلیمان غائبم
    صحبت ناجنس را سجن عذابم کرده است
    باز سلطانم که در ویرانه جغد آمدم
    آتش هجز از غم و حسرت کبابم کرده است
    یک کتابی باده ام پیمود پیر میفروش
    در حقیقت واقف از سر کتابم کرده است
    شاهم و شهزاده، لیکم جادو و افسون دیو
    در طلسم افکند وز غفلت بخوابم کرده است
    میکنم از نو بنا دیری بکوی میفروش
    شیخ و زاهد چون ز مسجد ردبابم کرده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha