کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رفتی و رخ خوب تر اسیر ندیدیم
    از گلشن حسن تو گلی تازه نچیدیم
    این لقمه بکام دگران بود، چرا ما
    از حسرت او این همه انگشت مزیدیم
    اغیار زلعل تو دو صد بوس ربودند
    ما خود لب خود را بصد افسوس گزیدیم
    مرغان همگی آمده در دام فتادند
    سنگی بپر ما زدی از بام پریدیم
    گویا همه افسانه و افسون زسخن بود
    هر وعده که از لعل لب دوست شنیدیم
    تا شیر نخواهی تو ز پستان چنین زال
    مادر عوضش خون ز دل خویش مکیدیم
    غیر از طمع خام نشد پخته در این دیگ
    هر چیز در او زاتش سودا بپزیدیم
    نه شوق بسر آمد و نه راه بپایان
    هر چند حبیبا به ره دوست دویدیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha