به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

میرزا حبیب خراسانی

میرزا حبیب خراسانیغزل هاشمارهٔ ۲۲۰: هان و هان ای بهار فضل و کمال

600عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هان و هان ای بهار فضل و کمال
از وجود چنینت بخت ببال
از لب من یکی سلامش کن
اگرش دیدی ای همای همال
مگر از ملک مانوی بوده است
صفحه خاطر مرا تمثال
سخن روشنم شود تیره
گر بیامیزیش بآب زلال
در سخن های من بیا و ببین
آنچه نشنیده ای ز سحر حلال

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۱۹: میرود اندیشه عشق تو چون جان در تن ...2شمارهٔ ۲۲۰: هان و هان ای بهار فضل و کمال 3شمارهٔ ۲۲۱: امشب بدر پیر مغان ولوله داریم 4شمارهٔ ۲۲۲: چنان دیوانه و بیهوش و مستم 5شمارهٔ ۲۲۳: بخاطر از کسی باری ندارم 6شمارهٔ ۲۲۴: افتد که شبی از کف تو جام ستانیم 7شمارهٔ ۲۲۵: ما بپای خم می سر بشکنیم 8شمارهٔ ۲۲۶: مستانه باز تا در میخانه میروم 9شمارهٔ ۲۲۷: تا بکی همراهی این عقل سرگردان کنم 10شمارهٔ ۲۲۸: نیمه هشیاریم و یک نیم دگر مستانه ...11شمارهٔ ۲۲۹: خداوندا عجب شوریده رائیم 12شمارهٔ ۲۳۰: بجرم آنکه تو خون کرده ای دل ما را 13شمارهٔ ۲۳۱: بنده ام بنده ولی بیخردم 14شمارهٔ ۲۳۲: در این خرمن گدائی خوشه چینم 15شمارهٔ ۲۳۳: دوش دو بهره نرفته ز شبم 16شمارهٔ ۲۳۴: ما بیخودان مست که رند و قلندریم 17شمارهٔ ۲۳۵: در رود کنگ دره تنگی گرفته ایم 18شمارهٔ ۲۳۶: ای خواجه با تو من سخنی مختصر کنم 19شمارهٔ ۲۳۷: گر تو می در خواب خوردی، ما به بید ...20شمارهٔ ۲۳۸: زر چه باشد که نثار کف پای تو کنم 21شمارهٔ ۲۳۹: بتقریبی ز ما گاهی ببر نام 22شمارهٔ ۲۴۰: یک بوسه زلعل لب دلجوی تو خواهم 23شمارهٔ ۲۴۱: ما راز نهانیم که در قلب جهانیم 24شمارهٔ ۲۴۲: از قول دوست ما بیکی مرحبا خوشیم 25شمارهٔ ۲۴۳: چون شود سردی فزون کار می و ساغر ک ...26شمارهٔ ۲۴۴: بتی شیرین لب اما ترشروی و تند خو ...27شمارهٔ ۲۴۵: باده پیش آر که ما گوش بغوغا ندهیم 28شمارهٔ ۲۴۶: با سبوی میفروشان دست بیعت داده ای ...29شمارهٔ ۲۴۷: ما قدح جز زکف شاهد صادق نزنیم 30شمارهٔ ۲۴۸: گر میخری شکسته تو خود ما شکسته ای ...31شمارهٔ ۲۴۹: من بجز کار می و ساقی و ساغر نکنم 32شمارهٔ ۲۵۰: بار دیگر یارجویان بر در دیار آمدی ...33شمارهٔ ۲۵۱: ما بدین درگه بامید گدائی آمدیم 34شمارهٔ ۲۵۲: بیا که روی سوی کوی میفروش کنیم 35شمارهٔ ۲۵۳: بیا یکدم بگرد دل بر آئیم 36شمارهٔ ۲۵۴: از باده دوش سخت مخمورم 37شمارهٔ ۲۵۵: دیشب بیاد چشم تو بیدار بوده ایم 38شمارهٔ ۲۵۶: ز آبادی بویرانی رسیدیم 39شمارهٔ ۲۵۷: بر آن سرم که بکوی مغان سرای کنم 40شمارهٔ ۲۵۸: بر در میخانه امشب بزم نو آئین کنم 41شمارهٔ ۲۵۹: روزی فتد آخر که من این دام ببرم 42شمارهٔ ۲۶۰: من بشیشه درون پری دارم 43شمارهٔ ۲۶۱: ما فرو مانده در این ره به نخستین ...44شمارهٔ ۲۶۲: با خراباتیان رهی دارم 45شمارهٔ ۲۶۳: دلی از نازکی چون شیشه دارم 46شمارهٔ ۲۶۴: بگشای در خانه که نره گدائیم 47شمارهٔ ۲۶۵: خیز تا رخت از این کوی بیکسوی کنیم 48شمارهٔ ۲۶۶: من صراحی بزیر کش دارم 49شمارهٔ ۲۶۷: خیز ای همدم که یکدم ناله و زاری ک ...50شمارهٔ ۲۶۸: من پرستار روی و موی توام 51شمارهٔ ۲۶۹: باز از دل شیدائی، شوریده سری دارم 52شمارهٔ ۲۷۰: ما فاطمیان سید عالی نسبستیم 53شمارهٔ ۲۷۱: رفتی و رخ خوب تر اسیر ندیدیم 54شمارهٔ ۲۷۲: در کوی دوست با غم و باشیون آمدیم 55شمارهٔ ۲۷۳: خیال جنت الماوی نداریم 56شمارهٔ ۲۷۴: اگر بگسستی از ما، غم نداریم 57شمارهٔ ۲۷۵: یک نیمه دل را به جمال تو سپردیم 58شمارهٔ ۲۷۶: خیز ای بت شنگول و بده باده که مست ...59شمارهٔ ۲۷۷: ای بار خدا ره بسوی خویش نمایم 60شمارهٔ ۲۷۸: ز لعل دلکشت ای یارجانی مطلبی دارم 61شمارهٔ ۲۷۹: شبی که تنگ لبت را چو جان ببر گیرم 62شمارهٔ ۲۸۰: ایکاش که چون موی ابر روی تو افتم 63شمارهٔ ۲۸۱: با سر زلف پریش تو کشاکش دارم 64شمارهٔ ۲۸۲: ما چرا سخت در این حلقه گرفتار شدی ...65شمارهٔ ۲۸۳: دیوانه ام دیوانه ام 66شمارهٔ ۲۸۴: ما بسی مرحله دور و دراز آمده ایم 67شمارهٔ ۲۸۵: تشویش بدو زشت و کم و بیش نداریم 68شمارهٔ ۲۸۶: برخیز که گرد دل درویش برآئیم 69شمارهٔ ۲۸۷: خیز که تا بر در دل ره کنیم 70شمارهٔ ۲۸۸: سبحه را دیشب بشیخ شهر بردم ارمغان 71شمارهٔ ۲۸۹: نز خدایم میتوان بگریختن 72شمارهٔ ۲۹۰: گر نیستی از عاشقان از عاشقی افسان ...73شمارهٔ ۲۹۱: بنده را سر بر آستان بودن 74شمارهٔ ۲۹۲: جان و تن را بعشق سودا کن 75شمارهٔ ۲۹۳: ترکانه سحر تاخته آمد بسر من 76شمارهٔ ۲۹۴: وقت سحر آمد اهل ترتیب سحر کن 77شمارهٔ ۲۹۵: شب آمد جام می را مرحبا کن 78شمارهٔ ۲۹۶: خاتم از دست اهرمن بستان 79شمارهٔ ۲۹۷: در دل ویران خیال رای تو مهمان 80شمارهٔ ۲۹۸: روز و شب بیهده با اختر خود جنگ مک ...81شمارهٔ ۲۹۹: خدای جهان در جهان جهان 82شمارهٔ ۳۰۰: عیب دانشور بود با ناکسان صهبا زدن 83شمارهٔ ۳۰۱: رخ است آن یا چمن یا باغ نسرین 84شمارهٔ ۳۰۲: آن لعل لب و دهان خندان 85شمارهٔ ۳۰۳: بچنگ دیو اسیرم بدست غول زبون 86شمارهٔ ۳۰۴: روز ابر و ترشح باران 87شمارهٔ ۳۰۵: نمیدانم چه کردی با دل من 88شمارهٔ ۳۰۶: ای دشمن جان من و ای خیره تن من 89شمارهٔ ۳۰۷: عید شد باده مغانه بزن 90شمارهٔ ۳۰۸: کس را مسنج جز بترازوی خویشتن 91شمارهٔ ۳۰۹: چندانکه زیم با دل آسوده زیم من 92شمارهٔ ۳۱۰: نکرده ای ببر ای سرو جامه گلگون 93شمارهٔ ۳۱۱: در کفت دارم، دلی خارش بکن رارش بک ...94شمارهٔ ۳۱۲: امروز امیر در میخانه توئی تو 95شمارهٔ ۳۱۳: می نخوردی سخن از باده و از جام بگ ...96شمارهٔ ۳۱۴: سر تا بقدم ترک منا، جان و دلی تو 97شمارهٔ ۳۱۵: مبر در پیش زاهد نام باده 98شمارهٔ ۳۱۶: آن مست ببین بی خبر از خویش فتاده 99شمارهٔ ۳۱۷: ندارم توشه ای از بهر این ره 100شمارهٔ ۳۱۸: چهره را رنگی بده آبی بده 101شمارهٔ ۳۱۹: من بدین کهنه دلق و کهنه کلاه 102شمارهٔ ۳۲۰: ایشیخ جز این خرقه و دستار چه داری 103شمارهٔ ۳۲۱: زلفکا چند حیله ساز کنی 104شمارهٔ ۳۲۲: تن همه زشتی و بدی یارجلاخذبیدی 105شمارهٔ ۳۲۳: شیخنا بگذر از توئی و منی 106شمارهٔ ۳۲۴: این طره پر چین که شکن در شکن استی 107شمارهٔ ۳۲۵: هر جا سخن از شکر و قند و عسل استی 108شمارهٔ ۳۲۶: ای خواجه شنیدستم زین کوچه رهی دار ...109شمارهٔ ۳۲۷: سخن بگوی که شیرین لب و شکردهنی 110شمارهٔ ۳۲۸: قربان مقدمت که ببزم من آمدی 111شمارهٔ ۳۲۹: گر تلخ کنی و گر ترش روی 112شمارهٔ ۳۳۰: با رقیبان سر سفر داری 113شمارهٔ ۳۳۱: چون شود با ما اگر رسم ستم کمتر کن ...114شمارهٔ ۳۳۲: شنیدستم که با یاری نهانی 115شمارهٔ ۳۳۳: از فکرت و اندیشه در آزار چرائی 116شمارهٔ ۳۳۴: ترک من نیمه شب از در با چراغ آید ...117شمارهٔ ۳۳۵: ترک بدخوی جفا جوی بلا بالا توئی 118شمارهٔ ۳۳۶: چرا میل دل آزاری نداری 119شمارهٔ ۳۳۷: اگر یک جرعه می در شیشه داری 120شمارهٔ ۳۳۸: رفتم بدر پیر خرابات تو بودی 121شمارهٔ ۳۳۹: هر که را در ره طلب بینی 122شمارهٔ ۳۴۰: بده ایساقی بزم آنقدح هوش زدای 123شمارهٔ ۳۴۱: آشکارا، روز طعن و لعن زندان میکنی 124شمارهٔ ۳۴۲: امروز مرا جام ز باده تهی استی 125شمارهٔ ۳۴۳: تو از عالم جز این یکدم نداری 126شمارهٔ ۳۴۴: رهم در بزم جان و دل تو دادی 127شمارهٔ ۳۴۵: شنیده ام که تو ای خواجه کیمیا دار ...128شمارهٔ ۳۴۶: ای تیره تن ما که بجان دشمن مائی 129شمارهٔ ۳۴۷: یک امشبی که تو آسوده در کنار منی 130شمارهٔ ۳۴۸: خواهی از حرف بد اندیش سلامت باشی 131شمارهٔ ۳۴۹: امشب که منم با تو در اینخانه خالی 132شمارهٔ ۳۵۰: بجان دشمن بغیر تن نداری 133شمارهٔ ۳۵۱: تا چند کند دست تو با زلف تو بازی 134شمارهٔ ۳۵۲: رفته از ما و تو منی و توئی 135شمارهٔ ۳۵۳: هی خویش بیارای و خر خویش بیارای 136شمارهٔ ۳۵۴: تو با لب نمکین از چه قند گفتاری 137شمارهٔ ۳۵۵: در ده قدح باده که با زخم فراقی 138شمارهٔ ۳۵۶: چه خوش بود که شبی در کنار من خسبی 139شمارهٔ ۳۵۷: تا لاله صفت جانا گلگونه قبا کردی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ