کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یاد آنروزیکه کس را ره در این محضر نبود
    ما و دل بودیم و غیر از ما کسی دیگر نبود
    آشنا با لعل دلجوی تو هر شب تا سحر
    وقت مستی جز لب ما و لب ساغر نبود
    در خم زلف گرهگیر تو چون بند و شکن
    این همه دل ریخته بر روی یکدیگر نبود
    جز زبان شانه و دست من و باد صبا
    دست کس با زلف مشکین تو بازیگر نبود
    زلف جادویت بدینسان جادوئی در سر نداشت
    چشم هندویت چنین طرار و حیلت گر نبود
    قصه ها از بیوفائی های تو با عاشقان
    بر زبانها گفته شد لیکن مرا باور نبود
    دوش در مستی بعزم کشتن ما خاست لیک
    مردم از حسرت که در دستش چرا خنجر نبود
    چهر زرد و اشک گلگونم بها و قیمتی
    داشت در نزد تو و حاجت به سیم و زر نبود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha