کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مهرش از دل مگو بدر نرود
    که خیالش هم از نظر نرود
    آب چشم آتش دل است که دیک
    تا نجوشد بسی، بسر نرود
    هر که از سیم کیسه اش خالیست
    از پی یار سیمبر نرود
    ماهرو گر چه مهربان باشد
    بی زر از خانه می بدر نرود
    بند پای حبیب را بگسل
    کز درت زی در دگر نرود
    مرغ بسمل همی زند پر و بال
    لیک یک گام بیشتر نرود
    ماهی از شست چون بخاک افتاد
    بار دیگر بآب در نرود
    سر ما رفته گیر در پایش
    لیک سودای او ز سر نرود
    مهر او سکه ایست در دل ما
    سکه دیگر ز روی زر نرود
    هر که می خواهد او سلامت خویش
    گو بدین راه پر خطر نرود
    بیخبر مانده ایم در غربت
    که بسوی وطن خبر نرود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha