به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

میرزا حبیب خراسانی

میرزا حبیب خراسانیغزل هاشمارهٔ ۱۶۷: هر که امروز فکر فردا کرد

620عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

هر که امروز فکر فردا کرد
نقد خود را بنسیه سودا کرد
حیف آن نقد وقت کش نادان
صرف اندیشه و تمنا کرد
پیر میخانه نقد داد امروز
شیخ اگر وعده ام بفردا کرد
سخن از خلد داشت بر لب شیخ
رندی اندر بهشت ماوی کرد
دوش مفتی بکفر ما فتوی
داد و امروز قاضی امضا کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶۶: ترکم امشب بسرا بیخود و مدهوش آمد 2شمارهٔ ۱۶۷: هر که امروز فکر فردا کرد 3شمارهٔ ۱۶۸: خوشا شراب و جوانی و می ببانگ سرود 4شمارهٔ ۱۶۹: بنویس نامه گر رقم قتل ما بود 5شمارهٔ ۱۷۰: مثال مومن از مزمار گفتند 6شمارهٔ ۱۷۱: باغ را نوبت نشور آمد 7شمارهٔ ۱۷۲: تیره شد گیتی و هنگام طرب باز آمد 8شمارهٔ ۱۷۳: آمد مه خورداد که در غم نتوان بود 9شمارهٔ ۱۷۴: حرف ما با تو شب دوش چه بود 10شمارهٔ ۱۷۵: دوش ترک مست ما با طره آشفته بود 11شمارهٔ ۱۷۶: کفر زلف تو دگر باره مسلمانم کرد 12شمارهٔ ۱۷۷: چشم مست تو مگر باز چه در سر دارد 13شمارهٔ ۱۷۸: لطف تو سنگ را بنظر گوهر آورد 14شمارهٔ ۱۷۹: این همه آشوب و غوغا بر سر کوی تو ...15شمارهٔ ۱۸۰: نگینی گر بدست جم نباشد 16شمارهٔ ۱۸۱: باده نوشان بیخود از جام تواند 17شمارهٔ ۱۸۲: بهار شد که جهان خرمی ز سر گیرد 18شمارهٔ ۱۸۳: عشق آمد و یکباره ز خود بی خبرش کر ...19شمارهٔ ۱۸۴: میرود نیسان و میآید ایار 20شمارهٔ ۱۸۵: نبیند روی لیلی کس در این دار 21شمارهٔ ۱۸۶: بر چهره تو طره پیراسته خوشتر 22شمارهٔ ۱۸۷: الا تا کی حدیث از عمر و عمار 23شمارهٔ ۱۸۸: ای گشته یک امروز تو از محفل ما دو ...24شمارهٔ ۱۸۹: در دشت مرو بصید نخجیر 25شمارهٔ ۱۹۰: چه خوش است آنکه شبی از سر شب تا ب ...26شمارهٔ ۱۹۱: بر خیز که خاست باد شبگیر 27شمارهٔ ۱۹۲: خواجه در آرزوی عمر دراز 28شمارهٔ ۱۹۳: شوریست عجب در سر شوریده سران باز 29شمارهٔ ۱۹۴: بر وی درازتر شود این آرزو و آز 30شمارهٔ ۱۹۵: زان طره در هم دل آویز 31شمارهٔ ۱۹۶: گوهر خود را هویدا کن کمال اینست و ...32شمارهٔ ۱۹۷: خروس صبح زد سبوح و قدوس 33شمارهٔ ۱۹۸: نوبتی صبح فرو کوفت کوس 34شمارهٔ ۱۹۹: نه درد جوی و نه اندر هوای درمان ب ...35شمارهٔ ۲۰۰: گفته بودی کز پریشانی شدم چون موی ...36شمارهٔ ۲۰۱: حلقه در گوش چو دف چنگ صفت سر در پ ...37شمارهٔ ۲۰۲: دل نبندی بچرخ و دورانش 38شمارهٔ ۲۰۳: بدستم افتد اگر باز زلف پر شکنش 39شمارهٔ ۲۰۴: ای آفت جان و فتنه هوش 40شمارهٔ ۲۰۵: تو خواجه ای و منت جون غلام حلقه ب ...41شمارهٔ ۲۰۶: هر چه آید ز رنج و راحت پیش 42شمارهٔ ۲۰۷: گر دماغت تر نشد ای شیخ شهر از جام ...43شمارهٔ ۲۰۸: چون گریزد شیخ شهر از نام عشق 44شمارهٔ ۲۰۹: نزند دم فلک بجز دم عشق 45شمارهٔ ۲۱۰: باز رسید از یمن، نفخه زحمن عشق 46شمارهٔ ۲۱۱: نیمه از خاک و نیمه از افلاک 47شمارهٔ ۲۱۲: رفت از عمرم ای پسر چل سال 48شمارهٔ ۲۱۳: چند از این ترهات بیحاصل 49شمارهٔ ۲۱۴: هر روز بدیدار تو آیم ز در دل 50شمارهٔ ۲۱۵: هر چه در قرآن خدا فرموده از خمرو ...51شمارهٔ ۲۱۶: شکرلله که شدی باخبر از عالم دل 52شمارهٔ ۲۱۷: این خواجه گر رهد ز غم و حسرت اجل 53شمارهٔ ۲۱۸: گرد لعل دلفریبت کرده منزل تیره خا ...54شمارهٔ ۲۱۹: میرود اندیشه عشق تو چون جان در تن ...55شمارهٔ ۲۲۰: هان و هان ای بهار فضل و کمال 56شمارهٔ ۲۲۱: امشب بدر پیر مغان ولوله داریم 57شمارهٔ ۲۲۲: چنان دیوانه و بیهوش و مستم 58شمارهٔ ۲۲۳: بخاطر از کسی باری ندارم 59شمارهٔ ۲۲۴: افتد که شبی از کف تو جام ستانیم 60شمارهٔ ۲۲۵: ما بپای خم می سر بشکنیم 61شمارهٔ ۲۲۶: مستانه باز تا در میخانه میروم 62شمارهٔ ۲۲۷: تا بکی همراهی این عقل سرگردان کنم 63شمارهٔ ۲۲۸: نیمه هشیاریم و یک نیم دگر مستانه ...64شمارهٔ ۲۲۹: خداوندا عجب شوریده رائیم 65شمارهٔ ۲۳۰: بجرم آنکه تو خون کرده ای دل ما را 66شمارهٔ ۲۳۱: بنده ام بنده ولی بیخردم 67شمارهٔ ۲۳۲: در این خرمن گدائی خوشه چینم 68شمارهٔ ۲۳۳: دوش دو بهره نرفته ز شبم 69شمارهٔ ۲۳۴: ما بیخودان مست که رند و قلندریم 70شمارهٔ ۲۳۵: در رود کنگ دره تنگی گرفته ایم 71شمارهٔ ۲۳۶: ای خواجه با تو من سخنی مختصر کنم 72شمارهٔ ۲۳۷: گر تو می در خواب خوردی، ما به بید ...73شمارهٔ ۲۳۸: زر چه باشد که نثار کف پای تو کنم 74شمارهٔ ۲۳۹: بتقریبی ز ما گاهی ببر نام 75شمارهٔ ۲۴۰: یک بوسه زلعل لب دلجوی تو خواهم 76شمارهٔ ۲۴۱: ما راز نهانیم که در قلب جهانیم 77شمارهٔ ۲۴۲: از قول دوست ما بیکی مرحبا خوشیم 78شمارهٔ ۲۴۳: چون شود سردی فزون کار می و ساغر ک ...79شمارهٔ ۲۴۴: بتی شیرین لب اما ترشروی و تند خو ...80شمارهٔ ۲۴۵: باده پیش آر که ما گوش بغوغا ندهیم 81شمارهٔ ۲۴۶: با سبوی میفروشان دست بیعت داده ای ...82شمارهٔ ۲۴۷: ما قدح جز زکف شاهد صادق نزنیم 83شمارهٔ ۲۴۸: گر میخری شکسته تو خود ما شکسته ای ...84شمارهٔ ۲۴۹: من بجز کار می و ساقی و ساغر نکنم 85شمارهٔ ۲۵۰: بار دیگر یارجویان بر در دیار آمدی ...86شمارهٔ ۲۵۱: ما بدین درگه بامید گدائی آمدیم 87شمارهٔ ۲۵۲: بیا که روی سوی کوی میفروش کنیم 88شمارهٔ ۲۵۳: بیا یکدم بگرد دل بر آئیم 89شمارهٔ ۲۵۴: از باده دوش سخت مخمورم 90شمارهٔ ۲۵۵: دیشب بیاد چشم تو بیدار بوده ایم 91شمارهٔ ۲۵۶: ز آبادی بویرانی رسیدیم 92شمارهٔ ۲۵۷: بر آن سرم که بکوی مغان سرای کنم 93شمارهٔ ۲۵۸: بر در میخانه امشب بزم نو آئین کنم 94شمارهٔ ۲۵۹: روزی فتد آخر که من این دام ببرم 95شمارهٔ ۲۶۰: من بشیشه درون پری دارم 96شمارهٔ ۲۶۱: ما فرو مانده در این ره به نخستین ...97شمارهٔ ۲۶۲: با خراباتیان رهی دارم 98شمارهٔ ۲۶۳: دلی از نازکی چون شیشه دارم 99شمارهٔ ۲۶۴: بگشای در خانه که نره گدائیم 100شمارهٔ ۲۶۵: خیز تا رخت از این کوی بیکسوی کنیم 101شمارهٔ ۲۶۶: من صراحی بزیر کش دارم 102شمارهٔ ۲۶۷: خیز ای همدم که یکدم ناله و زاری ک ...103شمارهٔ ۲۶۸: من پرستار روی و موی توام 104شمارهٔ ۲۶۹: باز از دل شیدائی، شوریده سری دارم 105شمارهٔ ۲۷۰: ما فاطمیان سید عالی نسبستیم 106شمارهٔ ۲۷۱: رفتی و رخ خوب تر اسیر ندیدیم 107شمارهٔ ۲۷۲: در کوی دوست با غم و باشیون آمدیم 108شمارهٔ ۲۷۳: خیال جنت الماوی نداریم 109شمارهٔ ۲۷۴: اگر بگسستی از ما، غم نداریم 110شمارهٔ ۲۷۵: یک نیمه دل را به جمال تو سپردیم 111شمارهٔ ۲۷۶: خیز ای بت شنگول و بده باده که مست ...112شمارهٔ ۲۷۷: ای بار خدا ره بسوی خویش نمایم 113شمارهٔ ۲۷۸: ز لعل دلکشت ای یارجانی مطلبی دارم 114شمارهٔ ۲۷۹: شبی که تنگ لبت را چو جان ببر گیرم 115شمارهٔ ۲۸۰: ایکاش که چون موی ابر روی تو افتم 116شمارهٔ ۲۸۱: با سر زلف پریش تو کشاکش دارم 117شمارهٔ ۲۸۲: ما چرا سخت در این حلقه گرفتار شدی ...118شمارهٔ ۲۸۳: دیوانه ام دیوانه ام 119شمارهٔ ۲۸۴: ما بسی مرحله دور و دراز آمده ایم 120شمارهٔ ۲۸۵: تشویش بدو زشت و کم و بیش نداریم 121شمارهٔ ۲۸۶: برخیز که گرد دل درویش برآئیم 122شمارهٔ ۲۸۷: خیز که تا بر در دل ره کنیم 123شمارهٔ ۲۸۸: سبحه را دیشب بشیخ شهر بردم ارمغان 124شمارهٔ ۲۸۹: نز خدایم میتوان بگریختن 125شمارهٔ ۲۹۰: گر نیستی از عاشقان از عاشقی افسان ...126شمارهٔ ۲۹۱: بنده را سر بر آستان بودن 127شمارهٔ ۲۹۲: جان و تن را بعشق سودا کن 128شمارهٔ ۲۹۳: ترکانه سحر تاخته آمد بسر من 129شمارهٔ ۲۹۴: وقت سحر آمد اهل ترتیب سحر کن 130شمارهٔ ۲۹۵: شب آمد جام می را مرحبا کن 131شمارهٔ ۲۹۶: خاتم از دست اهرمن بستان 132شمارهٔ ۲۹۷: در دل ویران خیال رای تو مهمان 133شمارهٔ ۲۹۸: روز و شب بیهده با اختر خود جنگ مک ...134شمارهٔ ۲۹۹: خدای جهان در جهان جهان 135شمارهٔ ۳۰۰: عیب دانشور بود با ناکسان صهبا زدن 136شمارهٔ ۳۰۱: رخ است آن یا چمن یا باغ نسرین 137شمارهٔ ۳۰۲: آن لعل لب و دهان خندان 138شمارهٔ ۳۰۳: بچنگ دیو اسیرم بدست غول زبون 139شمارهٔ ۳۰۴: روز ابر و ترشح باران 140شمارهٔ ۳۰۵: نمیدانم چه کردی با دل من 141شمارهٔ ۳۰۶: ای دشمن جان من و ای خیره تن من 142شمارهٔ ۳۰۷: عید شد باده مغانه بزن 143شمارهٔ ۳۰۸: کس را مسنج جز بترازوی خویشتن 144شمارهٔ ۳۰۹: چندانکه زیم با دل آسوده زیم من 145شمارهٔ ۳۱۰: نکرده ای ببر ای سرو جامه گلگون 146شمارهٔ ۳۱۱: در کفت دارم، دلی خارش بکن رارش بک ...147شمارهٔ ۳۱۲: امروز امیر در میخانه توئی تو 148شمارهٔ ۳۱۳: می نخوردی سخن از باده و از جام بگ ...149شمارهٔ ۳۱۴: سر تا بقدم ترک منا، جان و دلی تو 150شمارهٔ ۳۱۵: مبر در پیش زاهد نام باده 151شمارهٔ ۳۱۶: آن مست ببین بی خبر از خویش فتاده 152شمارهٔ ۳۱۷: ندارم توشه ای از بهر این ره 153شمارهٔ ۳۱۸: چهره را رنگی بده آبی بده 154شمارهٔ ۳۱۹: من بدین کهنه دلق و کهنه کلاه 155شمارهٔ ۳۲۰: ایشیخ جز این خرقه و دستار چه داری 156شمارهٔ ۳۲۱: زلفکا چند حیله ساز کنی 157شمارهٔ ۳۲۲: تن همه زشتی و بدی یارجلاخذبیدی 158شمارهٔ ۳۲۳: شیخنا بگذر از توئی و منی 159شمارهٔ ۳۲۴: این طره پر چین که شکن در شکن استی 160شمارهٔ ۳۲۵: هر جا سخن از شکر و قند و عسل استی 161شمارهٔ ۳۲۶: ای خواجه شنیدستم زین کوچه رهی دار ...162شمارهٔ ۳۲۷: سخن بگوی که شیرین لب و شکردهنی 163شمارهٔ ۳۲۸: قربان مقدمت که ببزم من آمدی 164شمارهٔ ۳۲۹: گر تلخ کنی و گر ترش روی 165شمارهٔ ۳۳۰: با رقیبان سر سفر داری 166شمارهٔ ۳۳۱: چون شود با ما اگر رسم ستم کمتر کن ...167شمارهٔ ۳۳۲: شنیدستم که با یاری نهانی 168شمارهٔ ۳۳۳: از فکرت و اندیشه در آزار چرائی 169شمارهٔ ۳۳۴: ترک من نیمه شب از در با چراغ آید ...170شمارهٔ ۳۳۵: ترک بدخوی جفا جوی بلا بالا توئی 171شمارهٔ ۳۳۶: چرا میل دل آزاری نداری 172شمارهٔ ۳۳۷: اگر یک جرعه می در شیشه داری 173شمارهٔ ۳۳۸: رفتم بدر پیر خرابات تو بودی 174شمارهٔ ۳۳۹: هر که را در ره طلب بینی 175شمارهٔ ۳۴۰: بده ایساقی بزم آنقدح هوش زدای 176شمارهٔ ۳۴۱: آشکارا، روز طعن و لعن زندان میکنی 177شمارهٔ ۳۴۲: امروز مرا جام ز باده تهی استی 178شمارهٔ ۳۴۳: تو از عالم جز این یکدم نداری 179شمارهٔ ۳۴۴: رهم در بزم جان و دل تو دادی 180شمارهٔ ۳۴۵: شنیده ام که تو ای خواجه کیمیا دار ...181شمارهٔ ۳۴۶: ای تیره تن ما که بجان دشمن مائی 182شمارهٔ ۳۴۷: یک امشبی که تو آسوده در کنار منی 183شمارهٔ ۳۴۸: خواهی از حرف بد اندیش سلامت باشی 184شمارهٔ ۳۴۹: امشب که منم با تو در اینخانه خالی 185شمارهٔ ۳۵۰: بجان دشمن بغیر تن نداری 186شمارهٔ ۳۵۱: تا چند کند دست تو با زلف تو بازی 187شمارهٔ ۳۵۲: رفته از ما و تو منی و توئی 188شمارهٔ ۳۵۳: هی خویش بیارای و خر خویش بیارای 189شمارهٔ ۳۵۴: تو با لب نمکین از چه قند گفتاری 190شمارهٔ ۳۵۵: در ده قدح باده که با زخم فراقی 191شمارهٔ ۳۵۶: چه خوش بود که شبی در کنار من خسبی 192شمارهٔ ۳۵۷: تا لاله صفت جانا گلگونه قبا کردی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ