کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در ازل باده کشان چون گل پیمانه زدند
    ماند یک قبضه، از آن سبحه صد دانه زدند
    دل دیوانه عشاق چو شد خانه راز
    قفلی از عقل و خرد بر در این خانه زدند
    سخت حیرانم از این قصه که صاحب نظران
    تهمت عقل چرا بر من دیوانه زدند
    دم ز اسرار حقیقت چو نشایست زدن
    پرده ای بر سخن از قصه و افسانه زدند
    یک نوا بود گهی از لب منصور و گه از
    نخله طور و گه از استن حنانه زدند
    گه ز سیمرغ و گه از قاف سرودند سخن
    گاهی از شمع مثل، گاه ز پروانه ردند
    این همه بعد مسافت ز ازل تا بابد
    یک قدم بود که با همت مردانه زدند
    مسند خواجگی از دست نهادند ز شوق
    پشت پا بر سر و بر افسر شاهانه زدند
    دولت پیر مغان بود که نوبت گه او
    گاه در کعبه گهی بر در میخانه زدند
    کاروانهای عجب با دف و ناقوس طلب
    جرس از ساحت چین تا در فرغانه زدند
    خیمه سلطنتش را که نگنجید بعرش
    در فضای دلی آشفته و ویرانه زدند
    گاه از آن چهره مثلها برخ لاله و گل
    گاه از آن طره سخنها بلب شانه زدند
    بخیال لب میگون تو در بزم طرب
    چه سخنهای عجب کز لب پیمانه زدند
    رمزی از زلف تو و نکته ای از خال تو بود
    این مثلها که گه از دام و گه از دانه زدند
    این سخنها که غریب است بگوش دو جهان
    ناله ها بود که عشاق غریبانه زدند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha