به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

آذر بیگدلی

آذر بیگدلیغزل هاشمارهٔ ۳۳: دردی دارم که گفتنی نیست

2010عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دردی دارم که گفتنی نیست
ور گفته شود شنفتنی نیست
باغی است دلم ز داغت، اما
باغی که گلش شکفتنی نیست
داند همه کس غمم، که عشقت
گنجی است، ولی نهفتنی نیست
افسانه ی وصل تا نباشد
چشمم شب هجر خفتنی نیست
گردی است در آستانت آذر
اما گردی که رفتنی نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۲: کسی را چون به بیدادت شکی نیست 2شمارهٔ ۳۳: دردی دارم که گفتنی نیست 3شمارهٔ ۳۴: غمت، که غیر منش با کس آشنایی نیست 4شمارهٔ ۳۵: سوخت دل، اما غبار کینه از کس برندا ...5شمارهٔ ۳۶: زبان، غمی که بدل داشتم نهان نگذاشت 6شمارهٔ ۳۷: دوشم بپرسش آمد و تا لب گشود رفت 7شمارهٔ ۳۸: ای که گفتی: ز در دوست درون نتوان ر ...8شمارهٔ ۳۹: حرف جورت، همه جا با همه کس خواهم گ ...9شمارهٔ ۴۰: بر آستانه اش امشب خوشم که جانان گف ...10شمارهٔ ۴۱: هم خنده خوش است و هم خرامت!11شمارهٔ ۴۲: هر مرغ که میپرد ز بامت 12شمارهٔ ۴۳: چو بر مزار من آید بجلوه آن قد و قا ...13شمارهٔ ۴۴: ز آن سویش ای نسیم صبا میفرستمت 14شمارهٔ ۴۵: گیرم بعجز دامنت و جان سپارمت 15شمارهٔ ۴۶: حیات جاودان بخشد بعاشق لعل خندانت 16شمارهٔ ۴۷: کجا روم؟ که اگر باشدم ز دست شکایت 17شمارهٔ ۴۸: نهم بپای کسی سر، که سر نهاده بپایت 18شمارهٔ ۴۹: من از غمت، زبانی، با خلق در شکایت 19شمارهٔ ۵۰: نهم بر خاک پهلو شب، باین امید در ک ...20شمارهٔ ۵۱: وفا نگر، که وفائی ندیده از صیاد 21شمارهٔ ۵۲: گفتمش حرفی و امید که در گوشش باد 22شمارهٔ ۵۳: دلم، تاب تغافل، طاقت آزار هم دارد؛23شمارهٔ ۵۴: عاشقم و، عشق من زوال ندارد 24شمارهٔ ۵۵: پیش عذار تو، مه جمال ندارد 25شمارهٔ ۵۶: دلم، که شکوه ز بیداد دلبری دارد؛26شمارهٔ ۵۷: ز دشمنی بمنت، روزگار نگذارد 27شمارهٔ ۵۸: قاصد، از ننگ زمن نامه بجایی نبرد 28شمارهٔ ۵۹: گفتم: ای مه بی سبب یاری ز یاری بگذ ...29شمارهٔ ۶۰: چند روزی از سر کویت سفر خواهیم کرد 30شمارهٔ ۶۱: کشته ی عشقت ننالید از تو، آهی هم ن ...31شمارهٔ ۶۲: دایه، کت در مهد زر ای سیم تن میپرو ...32شمارهٔ ۶۳: یارم ز وفا چو دست گیرد 33شمارهٔ ۶۴: روز محشر، که ز هر گوشه کسی برخیزد؛34شمارهٔ ۶۵: ما را دگری جز سگ او یار نباشد 35شمارهٔ ۶۶: دم مرگم، ز غم هجر غمی بیش نباشد 36شمارهٔ ۶۷: چو رویت، لاله ی رنگین نباشد 37شمارهٔ ۶۸: خاکش، اگر ز دوری، بر باد رفته باشد 38شمارهٔ ۶۹: یار بهر خاطر اغیار زارم میکشد 39شمارهٔ ۷۰: آمد شب و، وقت یا رب آمد!40شمارهٔ ۷۱: از سینه دل رمید و بزلف تو رام ماند 41شمارهٔ ۷۲: گفتا که: بسینه ز منت کینه نماند؟!42شمارهٔ ۷۳: شبی که غیر در آن آستان نمیماند 43شمارهٔ ۷۴: پس از کشتن، نه بر سر قاتلم از کین ...44شمارهٔ ۷۵: صید کنان میروی، ای صنم صید بند؛45شمارهٔ ۷۶: مشکل که نشانی ز شهیدان تو یابند 46شمارهٔ ۷۷: نخست کاش در خانقاه می بستند 47شمارهٔ ۷۸: ستمکشان تو، از شکوه لب چنان بستند؛48شمارهٔ ۷۹: مرا عجز و تو را بیداد دادند 49شمارهٔ ۸۰: شراب شوق تو ما را چو در گلو ریزند 50شمارهٔ ۸۱: مطرب امشب ناله سر کرده است، نایی م ...51شمارهٔ ۸۲: اهل وفا، بآرزوی دل نمیرسند؛52شمارهٔ ۸۳: یار شد بیوفا، کسی چکند؟!53شمارهٔ ۸۴: آنکه با اهل وفا نابسته پیمان بشکند 54شمارهٔ ۸۵: ناله ی مرغ قفس، گر بچمن گوش کند 55شمارهٔ ۸۶: جانم، از جانان حکایت میکند 56شمارهٔ ۸۷: خو بجفا نگار من، کرده و بس نمیکند 57شمارهٔ ۸۸: مرغان اولی اجنحه، کاندر طیرانند 58شمارهٔ ۸۹: شب پره کو روز آفتاب نبیند 59شمارهٔ ۹۰: با هم افسوس بتانی که در این ملک شه ...60شمارهٔ ۹۱: کسی کز رشک نتواند که روزی با منت ب ...61شمارهٔ ۹۲: گرت بخاک شهیدان گذار خواهد بود 62شمارهٔ ۹۳: یاد باد آنکه ز یاری منت عار نبود 63شمارهٔ ۹۴: دوشم، به اهل بزم سر گفتگو نبود 64شمارهٔ ۹۵: بحسرت مردم و، آخر ندیدم روی یار خو ...65شمارهٔ ۹۶: از دلم داغ تمنای تو، مشکل برود؛66شمارهٔ ۹۷: بربست محمل ماه من، از تن توانم میر ...67شمارهٔ ۹۸: با پسته ی خندانت، شکر بچکار آید؟!68شمارهٔ ۹۹: مرا، کام دل، ازنگاهی برآید 69شمارهٔ ۱۰۰: ماه، بر روی چو ماهش نگرید 70شمارهٔ ۱۰۱: قاصدا، نامه یی از کوی فلانی بمن آ ...71شمارهٔ ۱۰۲: وفادارا، وفای من نگهدار؛72شمارهٔ ۱۰۳: جز دل نالان مرا ای گل، نه دمساز د ...73شمارهٔ ۱۰۴: ایزد سرشته هر دل از آب و گل دگر 74شمارهٔ ۱۰۵: بسته یی پای من و گویی: برو جای دگ ...75شمارهٔ ۱۰۶: میرمد صیاد، از نالیدن ما در قفس؛76شمارهٔ ۱۰۷: تا من افتادم بدام، افتاد غوغا در ...77شمارهٔ ۱۰۸: با مشک خطت، یاد ز عنبر نکند کس 78شمارهٔ ۱۰۹: چون صبر ز جور تو ستمگر نکند کس؟!79شمارهٔ ۱۱۰: صبحدم، در باغ هر کو خنده ی گل بای ...80شمارهٔ ۱۱۱: دلم، از بیکسی مینالد و، کس نیست د ...81شمارهٔ ۱۱۲: بمن باد صبا در پرده گوید کاش پیغا ...82شمارهٔ ۱۱۳: مهی، که مایه ی شادی عالم است غمش 83شمارهٔ ۱۱۴: از اسیران خود آن شه بیخبر بگذشت ح ...84شمارهٔ ۱۱۵: مشکل که برم من جان، آسان چو تو بر ...85شمارهٔ ۱۱۶: ای ساربان خدا را، آهسته رو بمنزل 86شمارهٔ ۱۱۷: بی تو چو می در قدح ریزم و شکر بجا ...87شمارهٔ ۱۱۸: یک قطره خون، ز تیغ بتان وام کرده ...88شمارهٔ ۱۱۹: منت جفا ز وفا برگزیده آمده ام!89شمارهٔ ۱۲۰: در قفس خود را بیاد آشیان انداختم 90شمارهٔ ۱۲۱: نکهتی امشب از آن زلف دو تا میخواس ...91شمارهٔ ۱۲۲: اگر نه احتراز از شادی اغیار میکرد ...92شمارهٔ ۱۲۳: نمیگویم نمیکردی اگر شادم چه میکرد ...93شمارهٔ ۱۲۴: در آن ساعت که بگرد تو ای خود کام ...94شمارهٔ ۱۲۵: شد عمر و، ز ایام دل شاد ندیدم؛95شمارهٔ ۱۲۶: نیم غمگین، ولی خود را غمین از بهر ...96شمارهٔ ۱۲۷: گر روی تو بینم و بمیرم 97شمارهٔ ۱۲۸: غمین، چند از برت با چشم خون آلود ...98شمارهٔ ۱۲۹: زنده کی از برت ای جان جهان برخیزم ...99شمارهٔ ۱۳۰: شبی کت، غیر هم بزم است، اگر بیرون ...100شمارهٔ ۱۳۱: خوش آنکه از غم دل، حرفیش گفته باش ...101شمارهٔ ۱۳۲: بود طریقه ی هوش، اینکه سر عشق بپو ...102شمارهٔ ۱۳۳: دردا که حریف راز دانم 103شمارهٔ ۱۳۴: فقیرم، غیر آن درگاه، درگاهی نمیدا ...104شمارهٔ ۱۳۵: جانان نشسته تا من از شوق جان فشان ...105شمارهٔ ۱۳۶: آمد از راه و نشد فرصت دیدن چکنم؟!106شمارهٔ ۱۳۷: آه از دمی که روز جزا گریه سر کنم 107شمارهٔ ۱۳۸: درین گلشن چو شاخ گل، سرا پا گوش ب ...108شمارهٔ ۱۳۹: خوش آنکه شبی با تو سخن گویم و گری ...109شمارهٔ ۱۴۰: شب عید است، در میخانه باید بستر ا ...110شمارهٔ ۱۴۱: گر دل جویی، هوات جویم 111شمارهٔ ۱۴۲: دوسه روز شد که پیدا نه ای، از کجا ...112شمارهٔ ۱۴۳: ما بخلد از سرکویت، بتماشا نرویم؛113شمارهٔ ۱۴۴: گرش این جفاست امسال، همان بیار گو ...114شمارهٔ ۱۴۵: جان میدهد جان، آن لعل خندان 115شمارهٔ ۱۴۶: دی، رشته یی بگردنم آن شاه مهوشان 116شمارهٔ ۱۴۷: شاهی تو و، شاهان جهان همچو غلامان 117شمارهٔ ۱۴۸: گدایان را، هوای بزم سلطانی و، سلط ...118شمارهٔ ۱۴۹: تو خسروی و، من سگت ای شاه خسروان 119شمارهٔ ۱۵۰: نشسته میکشان، اهل هوس در خلوت جان ...120شمارهٔ ۱۵۱: اشک من کآب زلالی است که نتوان گفت ...121شمارهٔ ۱۵۲: شد از مرگ برادر، دل خراب و سینه ر ...122شمارهٔ ۱۵۳: باز نامد قاصدی کامد بسویت، سوی من ...123شمارهٔ ۱۵۴: چون در دل شیرین بود از رشک شکر خو ...124شمارهٔ ۱۵۵: فزود هر نفسم عشق، کز خط شبگون؛125شمارهٔ ۱۵۶: چرا، هر جا مرا دیدی،از آنجا آمدی ...126شمارهٔ ۱۵۷: من و دردت، که درمان من است این؛127شمارهٔ ۱۵۸: طبیبا، جان غم پرورد من بین 128شمارهٔ ۱۵۹: ز میان میروم اینک، بکنارم بنشین 129شمارهٔ ۱۶۰: بزبان حال دارم، گله بینهایت از تو ...130شمارهٔ ۱۶۱: از غیر، ایمنم، که بود پاسبان تو 131شمارهٔ ۱۶۲: کی یار ریزد خون یار، آنگاه یاری ه ...132شمارهٔ ۱۶۳: غیر را خون دل از دیده روان است که ...133شمارهٔ ۱۶۴: صبح، مگر میدمد از کوی تو 134شمارهٔ ۱۶۵: حسرتم این است در دل، کز فراق روی ...135شمارهٔ ۱۶۶: این مزد قاصدی است که آید ز کوی تو 136شمارهٔ ۱۶۷: نمیکنم گله، اما ز بیوفائی تو 137شمارهٔ ۱۶۸: شد از دو چشم توام، چشم خونفشان هر ...138شمارهٔ ۱۶۹: ای که بخون من شدت، ساعد نازنین فر ...139شمارهٔ ۱۷۰: بر سر ره نشسته ام، قاصد کوی یار ک ...140شمارهٔ ۱۷۱: بوی گل آورد باد، باده ی گلرنگ کو؟ ...141شمارهٔ ۱۷۲: نهم چون از غمت شب بر زمین ای شخ ک ...142شمارهٔ ۱۷۳: کو خضر راهی؟ کز خیل آن ماه 143شمارهٔ ۱۷۴: هر کسی یار کسی، تو از من دلباخته ...144شمارهٔ ۱۷۵: بدو زلف تو که یکسر دل مبتلا نشسته 145شمارهٔ ۱۷۶: از روی فرخ فال بین، زلفش نگونسار ...146شمارهٔ ۱۷۷: شب هجران، نمیدانم ز پی دارد سحر ی ...147شمارهٔ ۱۷۸: جان اسیران سوختی، از کس برآمد دود ...148شمارهٔ ۱۷۹: نهی چو نام سگ خود، بمن مرا طلبی 149شمارهٔ ۱۸۰: روز و شب، از رخ رخشنده ی شاه عجبی 150شمارهٔ ۱۸۱: مرا بجرم وفای من از جفا کشتی 151شمارهٔ ۱۸۲: ای باد بامدادی، میآیی از چه وادی؟ ...152شمارهٔ ۱۸۳: غم نیست دلا در دی، گر توبه ز می ک ...153شمارهٔ ۱۸۴: از جفا، اهل وفا را بزبان آوردی 154شمارهٔ ۱۸۵: دل ز یار کهن، مگر کندی 155شمارهٔ ۱۸۶: چو دل ز دردم، چو جان ز داغم، فگار ...156شمارهٔ ۱۸۷: نمی پرسی ز غمناکان، دلت شاد است پ ...157شمارهٔ ۱۸۸: بگاه رقص، چون در انجمن می در قدح ...158شمارهٔ ۱۸۹: فغان که عمر سرآمد در انتظار کسی 159شمارهٔ ۱۹۰: وقتی بغمم رسیده باشی 160شمارهٔ ۱۹۱: خوش آنکه بسر رسیده باشی 161شمارهٔ ۱۹۲: بیچاره بلبلی، که نبیند رخ گلی 162شمارهٔ ۱۹۳: فرخنده تر از مرغ بهشت است حمامی 163شمارهٔ ۱۹۴: هم بروش ظریفی، هم بصفا تمامی 164شمارهٔ ۱۹۵: ماه رخش چو بنمود، از طرف بام نیمی 165شمارهٔ ۱۹۶: تا می نخوری، قد رخ زرد ندانی ؛166شمارهٔ ۱۹۷: بر آستان، مگرم پاسبان بگردانی 167شمارهٔ ۱۹۸: تو را که گفت : رخ از دوستان بگردا ...168شمارهٔ ۱۹۹: یاری من، ای یار جفا کار چه دانی؟!169شمارهٔ ۲۰۰: بیک ایما، همانکه میدانی 170شمارهٔ ۲۰۱: ای بسیما، همانکه میدانی؛171شمارهٔ ۲۰۲: کنی تا چند آزارم که زاریهای من بی ...172شمارهٔ ۲۰۳: پیران بی گنه را، کشتی گر از نگاهی ...173شمارهٔ ۲۰۴: کجایی یوسف ثانی، کجایی؟!174شمارهٔ ۲۰۵: دلا، پیام من و او، اگر بهم تو نگو ...175شمارهٔ ۲۰۶: کاکل عنبرین نهان، زیر کلاه کرده ی ...176شمارهٔ ۲۰۷: چند روزی شد، که از من بی سبب رنجی ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ