کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جانان نشسته تا من از شوق جان فشانم
    من ایستاده تا او گوید: فشان، فشانم!
    مشکل کنم فراموش، از پرفشانی دام؛
    صد سال اگر پرو بال در آشیان فشانم!
    محمل گذشت، و اشکم خاکی نهشت؛ تا من
    بر سر چو بازآید آن کاروان، فشانم!
    برنایدم، گر از دست کاری؛ ولی توانم،
    از آستین غباری زان آستان فشانم
    آذر، گرت بسر زر افشاند تا نشاندت
    برخیز تا بپایت، من نیز جان فشانم!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha