کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کی یار ریزد خون یار، آنگاه یاری همچو تو؟!
    آخر که از یاران بگو کرده است کاری همچو تو؟!
    تازی تو گر رخش جفا، کی جان برند اهل وفا؟!
    مسکین شکاری کز قفا، دارد شکاری همچو تو؟!
    خونم بریز ای سیم تن، چون کس نخواهد خواستن؛
    خون گدایی همچو من، از شهریاری همچو تو!
    از بس ز غم خون خوردنم، مشکل بود جان بردنم؛
    ظلم است از غم مردنم، با غمگساری همچو تو!
    بس از پی ات ای بیوفا افتادم، افتادم ز پا ؛
    اما سگی چون من کجا، گیرد شکاری همچو تو؟!
    ای گل نیم غمیگن بسی، گر بینمت با هر خسی؛
    دانم نسازد با کسی، ناسازگاری همچو تو!
    دی گفتمش: سرو و سمن، بر رسته چون تو در چمن؛
    او گفت: گفتی همچو من؟! - من گفتم: آری همچو تو!
    گفتا: ازین کو پس برو، دل کن بیار نو گرو؛
    گفتم: نه حرفی میشنو کو یار و یاری همچو تو؟!
    گفتا: نگردد کس دگر، خونین دل و خونین جگر
    آذر بود یاری اگر، در هر دیاری همچو تو!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha