ز آن سویش ای نسیم صبا میفرستمت
کآری خبر، وگرنه چرا میفرستمت؟!
دردم نکشته، زودرسان آنچه از طبیب؛
بیمارم و برای دوا میفرستمت!
ای مرغ دل، مباد شوی مبتلا، که من
ناچارم و بدام بلا میفرستمت!
ترسم ز شوق، نامه نگیری زمن؛ روی
گر گویمت رفیق کجا میفرستمت؟!
تا دانی از جدایی تو در بدر شدم
از هر دیار نامه جدا میفرستمت!