ناله ی مرغ قفس، گر بچمن گوش کند
غنچه از تنگدلی خنده فراموش کند
سخنی دارم و میگویم اگر گوش کند
گر چه پندی است که نشنیده فراموش کند
هوس ناله کنم، چون شنوم ناله ی غیر
بلکه یکره بغلط ناله ی من گوش کند
چون دهم جام بدستش چکنم کز سر جور
جام من ریزد و جام دگران نوش کند
آه کز جور تو امروز نشد آذر را
فرصت اینکه شکایت ز غم دوش کند