وفادارا، وفای من نگهدار؛
مرا کشتی، عزای من نگهدار
مرا خونریز و دست از کشتن غیر
برسم خونبهای من نگهدار
تهی سازی چو ترکش بر اسیران
خدنگی از برای من نگهدار
دلا، رفتن مرا زان محال است
وگر مردم، تو جای من نگهدار!
ز هجر او مرا، ز آه من او را؛
نگهدار ای خدای من نگهدار
بهجر من، بوصل دشمن ای دوست
مشو راضی، رضای من نگهدار
بپای خود بکویت آمد آذر
دگر دست از جفای من نگهدار!