با پسته ی خندانت، شکر بچکار آید؟!
با لوء لوء دندانت، گوهر بچکار آید؟!
با قامت دلجویت، از سرو چه برخیزد؟!
با نکهت گیسویت، عنبر بچکار آید؟!
از وعده ی کوثر داد، زاهد ز میم توبه
غافل که چو می باشد، کوثر بچکار آید؟!
ما را بقیامت کار، افتاده پی دیدار؛
گر یار نبیند یار، محشر بچکار آید؟!
گفتیم: سکون ورزیم، افزود چو شوق، اما
چون غرقه شود کشتی، لنگر بچکار آید؟!