به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

آذر بیگدلی

آذر بیگدلیغزل هاشمارهٔ ۷۲: گفتا که: بسینه ز منت کینه نماند؟!

2010عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گفتا که: بسینه ز منت کینه نماند؟!
گفتم که: نه، این سینه بآن سینه نماند!
بیش از همه شب، در شب آدینه کشم می؛
در میکده می تا شب آدینه نماند!
آیا بچه رو می نگری سوی من آن روز
کز خجلت خط، در کفت آیینه نماند؟!
کی جان برم از میکده، گر رخت برم؟ کاش
من مانم و این خرقه ی پشمینه نماند!
جز راز محبت، که شد آذر ز دلم فاش
کس گنج ندیده است بگنجینه نماند!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۱: از سینه دل رمید و بزلف تو رام ماند 2شمارهٔ ۷۲: گفتا که: بسینه ز منت کینه نماند؟!3شمارهٔ ۷۳: شبی که غیر در آن آستان نمیماند 4شمارهٔ ۷۴: پس از کشتن، نه بر سر قاتلم از کین ...5شمارهٔ ۷۵: صید کنان میروی، ای صنم صید بند؛6شمارهٔ ۷۶: مشکل که نشانی ز شهیدان تو یابند 7شمارهٔ ۷۷: نخست کاش در خانقاه می بستند 8شمارهٔ ۷۸: ستمکشان تو، از شکوه لب چنان بستند؛9شمارهٔ ۷۹: مرا عجز و تو را بیداد دادند 10شمارهٔ ۸۰: شراب شوق تو ما را چو در گلو ریزند 11شمارهٔ ۸۱: مطرب امشب ناله سر کرده است، نایی م ...12شمارهٔ ۸۲: اهل وفا، بآرزوی دل نمیرسند؛13شمارهٔ ۸۳: یار شد بیوفا، کسی چکند؟!14شمارهٔ ۸۴: آنکه با اهل وفا نابسته پیمان بشکند 15شمارهٔ ۸۵: ناله ی مرغ قفس، گر بچمن گوش کند 16شمارهٔ ۸۶: جانم، از جانان حکایت میکند 17شمارهٔ ۸۷: خو بجفا نگار من، کرده و بس نمیکند 18شمارهٔ ۸۸: مرغان اولی اجنحه، کاندر طیرانند 19شمارهٔ ۸۹: شب پره کو روز آفتاب نبیند 20شمارهٔ ۹۰: با هم افسوس بتانی که در این ملک شه ...21شمارهٔ ۹۱: کسی کز رشک نتواند که روزی با منت ب ...22شمارهٔ ۹۲: گرت بخاک شهیدان گذار خواهد بود 23شمارهٔ ۹۳: یاد باد آنکه ز یاری منت عار نبود 24شمارهٔ ۹۴: دوشم، به اهل بزم سر گفتگو نبود 25شمارهٔ ۹۵: بحسرت مردم و، آخر ندیدم روی یار خو ...26شمارهٔ ۹۶: از دلم داغ تمنای تو، مشکل برود؛27شمارهٔ ۹۷: بربست محمل ماه من، از تن توانم میر ...28شمارهٔ ۹۸: با پسته ی خندانت، شکر بچکار آید؟!29شمارهٔ ۹۹: مرا، کام دل، ازنگاهی برآید 30شمارهٔ ۱۰۰: ماه، بر روی چو ماهش نگرید 31شمارهٔ ۱۰۱: قاصدا، نامه یی از کوی فلانی بمن آ ...32شمارهٔ ۱۰۲: وفادارا، وفای من نگهدار؛33شمارهٔ ۱۰۳: جز دل نالان مرا ای گل، نه دمساز د ...34شمارهٔ ۱۰۴: ایزد سرشته هر دل از آب و گل دگر 35شمارهٔ ۱۰۵: بسته یی پای من و گویی: برو جای دگ ...36شمارهٔ ۱۰۶: میرمد صیاد، از نالیدن ما در قفس؛37شمارهٔ ۱۰۷: تا من افتادم بدام، افتاد غوغا در ...38شمارهٔ ۱۰۸: با مشک خطت، یاد ز عنبر نکند کس 39شمارهٔ ۱۰۹: چون صبر ز جور تو ستمگر نکند کس؟!40شمارهٔ ۱۱۰: صبحدم، در باغ هر کو خنده ی گل بای ...41شمارهٔ ۱۱۱: دلم، از بیکسی مینالد و، کس نیست د ...42شمارهٔ ۱۱۲: بمن باد صبا در پرده گوید کاش پیغا ...43شمارهٔ ۱۱۳: مهی، که مایه ی شادی عالم است غمش 44شمارهٔ ۱۱۴: از اسیران خود آن شه بیخبر بگذشت ح ...45شمارهٔ ۱۱۵: مشکل که برم من جان، آسان چو تو بر ...46شمارهٔ ۱۱۶: ای ساربان خدا را، آهسته رو بمنزل 47شمارهٔ ۱۱۷: بی تو چو می در قدح ریزم و شکر بجا ...48شمارهٔ ۱۱۸: یک قطره خون، ز تیغ بتان وام کرده ...49شمارهٔ ۱۱۹: منت جفا ز وفا برگزیده آمده ام!50شمارهٔ ۱۲۰: در قفس خود را بیاد آشیان انداختم 51شمارهٔ ۱۲۱: نکهتی امشب از آن زلف دو تا میخواس ...52شمارهٔ ۱۲۲: اگر نه احتراز از شادی اغیار میکرد ...53شمارهٔ ۱۲۳: نمیگویم نمیکردی اگر شادم چه میکرد ...54شمارهٔ ۱۲۴: در آن ساعت که بگرد تو ای خود کام ...55شمارهٔ ۱۲۵: شد عمر و، ز ایام دل شاد ندیدم؛56شمارهٔ ۱۲۶: نیم غمگین، ولی خود را غمین از بهر ...57شمارهٔ ۱۲۷: گر روی تو بینم و بمیرم 58شمارهٔ ۱۲۸: غمین، چند از برت با چشم خون آلود ...59شمارهٔ ۱۲۹: زنده کی از برت ای جان جهان برخیزم ...60شمارهٔ ۱۳۰: شبی کت، غیر هم بزم است، اگر بیرون ...61شمارهٔ ۱۳۱: خوش آنکه از غم دل، حرفیش گفته باش ...62شمارهٔ ۱۳۲: بود طریقه ی هوش، اینکه سر عشق بپو ...63شمارهٔ ۱۳۳: دردا که حریف راز دانم 64شمارهٔ ۱۳۴: فقیرم، غیر آن درگاه، درگاهی نمیدا ...65شمارهٔ ۱۳۵: جانان نشسته تا من از شوق جان فشان ...66شمارهٔ ۱۳۶: آمد از راه و نشد فرصت دیدن چکنم؟!67شمارهٔ ۱۳۷: آه از دمی که روز جزا گریه سر کنم 68شمارهٔ ۱۳۸: درین گلشن چو شاخ گل، سرا پا گوش ب ...69شمارهٔ ۱۳۹: خوش آنکه شبی با تو سخن گویم و گری ...70شمارهٔ ۱۴۰: شب عید است، در میخانه باید بستر ا ...71شمارهٔ ۱۴۱: گر دل جویی، هوات جویم 72شمارهٔ ۱۴۲: دوسه روز شد که پیدا نه ای، از کجا ...73شمارهٔ ۱۴۳: ما بخلد از سرکویت، بتماشا نرویم؛74شمارهٔ ۱۴۴: گرش این جفاست امسال، همان بیار گو ...75شمارهٔ ۱۴۵: جان میدهد جان، آن لعل خندان 76شمارهٔ ۱۴۶: دی، رشته یی بگردنم آن شاه مهوشان 77شمارهٔ ۱۴۷: شاهی تو و، شاهان جهان همچو غلامان 78شمارهٔ ۱۴۸: گدایان را، هوای بزم سلطانی و، سلط ...79شمارهٔ ۱۴۹: تو خسروی و، من سگت ای شاه خسروان 80شمارهٔ ۱۵۰: نشسته میکشان، اهل هوس در خلوت جان ...81شمارهٔ ۱۵۱: اشک من کآب زلالی است که نتوان گفت ...82شمارهٔ ۱۵۲: شد از مرگ برادر، دل خراب و سینه ر ...83شمارهٔ ۱۵۳: باز نامد قاصدی کامد بسویت، سوی من ...84شمارهٔ ۱۵۴: چون در دل شیرین بود از رشک شکر خو ...85شمارهٔ ۱۵۵: فزود هر نفسم عشق، کز خط شبگون؛86شمارهٔ ۱۵۶: چرا، هر جا مرا دیدی،از آنجا آمدی ...87شمارهٔ ۱۵۷: من و دردت، که درمان من است این؛88شمارهٔ ۱۵۸: طبیبا، جان غم پرورد من بین 89شمارهٔ ۱۵۹: ز میان میروم اینک، بکنارم بنشین 90شمارهٔ ۱۶۰: بزبان حال دارم، گله بینهایت از تو ...91شمارهٔ ۱۶۱: از غیر، ایمنم، که بود پاسبان تو 92شمارهٔ ۱۶۲: کی یار ریزد خون یار، آنگاه یاری ه ...93شمارهٔ ۱۶۳: غیر را خون دل از دیده روان است که ...94شمارهٔ ۱۶۴: صبح، مگر میدمد از کوی تو 95شمارهٔ ۱۶۵: حسرتم این است در دل، کز فراق روی ...96شمارهٔ ۱۶۶: این مزد قاصدی است که آید ز کوی تو 97شمارهٔ ۱۶۷: نمیکنم گله، اما ز بیوفائی تو 98شمارهٔ ۱۶۸: شد از دو چشم توام، چشم خونفشان هر ...99شمارهٔ ۱۶۹: ای که بخون من شدت، ساعد نازنین فر ...100شمارهٔ ۱۷۰: بر سر ره نشسته ام، قاصد کوی یار ک ...101شمارهٔ ۱۷۱: بوی گل آورد باد، باده ی گلرنگ کو؟ ...102شمارهٔ ۱۷۲: نهم چون از غمت شب بر زمین ای شخ ک ...103شمارهٔ ۱۷۳: کو خضر راهی؟ کز خیل آن ماه 104شمارهٔ ۱۷۴: هر کسی یار کسی، تو از من دلباخته ...105شمارهٔ ۱۷۵: بدو زلف تو که یکسر دل مبتلا نشسته 106شمارهٔ ۱۷۶: از روی فرخ فال بین، زلفش نگونسار ...107شمارهٔ ۱۷۷: شب هجران، نمیدانم ز پی دارد سحر ی ...108شمارهٔ ۱۷۸: جان اسیران سوختی، از کس برآمد دود ...109شمارهٔ ۱۷۹: نهی چو نام سگ خود، بمن مرا طلبی 110شمارهٔ ۱۸۰: روز و شب، از رخ رخشنده ی شاه عجبی 111شمارهٔ ۱۸۱: مرا بجرم وفای من از جفا کشتی 112شمارهٔ ۱۸۲: ای باد بامدادی، میآیی از چه وادی؟ ...113شمارهٔ ۱۸۳: غم نیست دلا در دی، گر توبه ز می ک ...114شمارهٔ ۱۸۴: از جفا، اهل وفا را بزبان آوردی 115شمارهٔ ۱۸۵: دل ز یار کهن، مگر کندی 116شمارهٔ ۱۸۶: چو دل ز دردم، چو جان ز داغم، فگار ...117شمارهٔ ۱۸۷: نمی پرسی ز غمناکان، دلت شاد است پ ...118شمارهٔ ۱۸۸: بگاه رقص، چون در انجمن می در قدح ...119شمارهٔ ۱۸۹: فغان که عمر سرآمد در انتظار کسی 120شمارهٔ ۱۹۰: وقتی بغمم رسیده باشی 121شمارهٔ ۱۹۱: خوش آنکه بسر رسیده باشی 122شمارهٔ ۱۹۲: بیچاره بلبلی، که نبیند رخ گلی 123شمارهٔ ۱۹۳: فرخنده تر از مرغ بهشت است حمامی 124شمارهٔ ۱۹۴: هم بروش ظریفی، هم بصفا تمامی 125شمارهٔ ۱۹۵: ماه رخش چو بنمود، از طرف بام نیمی 126شمارهٔ ۱۹۶: تا می نخوری، قد رخ زرد ندانی ؛127شمارهٔ ۱۹۷: بر آستان، مگرم پاسبان بگردانی 128شمارهٔ ۱۹۸: تو را که گفت : رخ از دوستان بگردا ...129شمارهٔ ۱۹۹: یاری من، ای یار جفا کار چه دانی؟!130شمارهٔ ۲۰۰: بیک ایما، همانکه میدانی 131شمارهٔ ۲۰۱: ای بسیما، همانکه میدانی؛132شمارهٔ ۲۰۲: کنی تا چند آزارم که زاریهای من بی ...133شمارهٔ ۲۰۳: پیران بی گنه را، کشتی گر از نگاهی ...134شمارهٔ ۲۰۴: کجایی یوسف ثانی، کجایی؟!135شمارهٔ ۲۰۵: دلا، پیام من و او، اگر بهم تو نگو ...136شمارهٔ ۲۰۶: کاکل عنبرین نهان، زیر کلاه کرده ی ...137شمارهٔ ۲۰۷: چند روزی شد، که از من بی سبب رنجی ...

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ