کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر آستانه اش امشب خوشم که جانان گفت
    که دوش قصه ی محرومی تو دربان گفت
    شد آشکار، ز کم ظرفی حریفان راز
    وگرنه پیر مغان آنچه گفت پنهان گفت
    غم نهانی من گفت با رقیب و دریغ
    ازین فسانه که مشکل شنید و آسان گفت
    نگویدت کسی احوال من، کجا رفت آن
    که بی بضاعتی مور، با سلیمان گفت؟!
    ز دیده برد غبارش نسیم مصر مگر
    نهفته قصه ی یوسف به پیر کنعان گفت
    چگویم و چه زمن بشنوی؟ که قصه ی عشق
    حکایتی است که نتوان شنید و نتوان گفت!
    ز رلف یار ندانم چه گفت آذر دوش
    که داشت حال پریشانی و پریشان گفت؟!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha