کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    با آن که برشکستی چون زلف خویش ما را
    گفتن ادب نباشد پیمان‌شکن نگارا
    هستند پادشاهان پیش درت گدایان
    بنگر چه قدر باشد درویش بینوا را
    از چشم من نهانی ای آب زندگانی
    وصلت مناسب آمد سیمرغ و کیمیا را
    در چشم من فراقت نگذاشت روشنایی
    ای آفتاب تابان دریاب دیده‌ها را
    زان لب سلام ما را نشنیده‌ام جوابی
    بیگانه می‌شماری یاران آشنا را
    پیش رخ تو باید بر خاک سر نهادن
    شرط است سجده بردن آیینه خدا را
    چشم تو ریخت خونم شرم آمدم که گویم
    از بهر نیم جانی با دوست ماجرا را
    در زهد و پارسایی چندان عجب نباشد
    سرمست چشم خود بین رندان پارسا را
    سوی همام بنگر باری به چشم احسان
    با بنده التفاتی رسم است پادشا را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha