کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نبود خلاص ما را ز دو چشم شوخ شنگش
    که چو در کرشمه آید گذرد ز جان خدنگش
    هوس شکار دارد منم از جهان و جانی
    وگرم هزار باشد نبرم یکی ز چنگش
    همه را خیال بودی که مگر دهن ندارد
    سخنش اگر ندادی خبر از دهان تنگش
    شدم آن چنان ز مستی که به دوش می‌برندم
    نچشیده نیم جرعه ز شراب لعل رنگش
    قدمی به دیدن ما ننهد مگر به سالی
    به مبارکی چو آید نبود دمی درنگش
    سر ما و آستانش که کم از سگی نباشم
    که چو بر دری نشیند نزند کسی به سنگش
    به همام التفاتی نکند ز کبر باری
    سر صلح چون ندارد هوسی بدی به جنگش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha