همام تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۵: نبود خلاص ما را ز دو چشم شوخ شنگش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نبود خلاص ما را ز دو چشم شوخ شنگش که چو در کرشمه آید گذرد ز جان خدنگش هوس شکار دارد منم از جهان و جانی وگرم هزار باشد نبرم یکی ز چنگش همه را خیال بودی که مگر دهن ندارد سخنش اگر ندادی خبر از دهان تنگش شدم آن چنان ز مستی که به دوش می برندم نچشیده نیم جرعه ز شراب لعل رنگش قدمی به دیدن ما ننهد مگر به سالی به مبارکی چو آید نبود دمی درنگش سر ما و آستانش که کم از سگی نباشم که چو بر دری نشیند نزند کسی به سنگش به همام التفاتی نکند ز کبر باری سر صلح چون ندارد هوسی بدی به جنگش همام تبریزی