همام تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۲: با آن که بر شکستی چون زلف خویش مارا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با آن که برشکستی چون زلف خویش ما را گفتن ادب نباشد پیمان شکن نگارا هستند پادشاهان پیش درت گدایان بنگر چه قدر باشد درویش بینوا را از چشم من نهانی ای آب زندگانی وصلت مناسب آمد سیمرغ و کیمیا را در چشم من فراقت نگذاشت روشنایی ای آفتاب تابان دریاب دیده ها را زان لب سلام ما را نشنیده ام جوابی بیگانه می شماری یاران آشنا را پیش رخ تو باید بر خاک سر نهادن شرط است سجده بردن آیینه خدا را چشم تو ریخت خونم شرم آمدم که گویم از بهر نیم جانی با دوست ماجرا را در زهد و پارسایی چندان عجب نباشد سرمست چشم خود بین رندان پارسا را سوی همام بنگر باری به چشم احسان با بنده التفاتی رسم است پادشا را همام تبریزی