کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ترکم زمی مغانه سرمست
    می‌آمد و عقل رفته از دست
    مخمور ز باده چشم جادو
    شوریده ز باد زلف چون شست
    در باره سوار بود چون دید
    رخسار مرا ز زین فروجست
    دستم به لب چو لعل بوسید
    و اندر قدمم چو خاک شد پست
    برداشت ز خاک رخ پس آنگه
    بنشاند مرا و خویش ننشست
    یک شیشه شراب داشت با خود
    زان باده که جرعه‌ای کند مست
    پر کرد و یکی قدح به من داد
    واخوردم و دل ز غصه وارست
    چون مست شدم ز باده گفتم
    ای ترک کنون که توبه بشکست
    درده می ارغوان و گر نیست
    دستار من از در گرو هست
    ترکم چو شنید همچو جوزا
    در خدمت من نطاق دربست
    میداد شراب ناب و نقلم
    از پسته خویش داد پیوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha