به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

همام تبریزی

همام تبریزیغزل هاشمارهٔ ۵۷: رندی و بر نا پیشه یی میر مغان را می رسد

1270عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

رندی و برناپیشه‌ای میر مغان را می‌رسد
از تن نیاید ھیچ کار این شیوه جان را می رسد
در بی‌نوایی عاشقی رندان خوشدل را رسد
با فقر دایم تازگی سرو جوان را می‌رسد
در عشق جانان یافت جان از گوهر معنی نشان
بخشیده خورشید دان لعلی که کان را می‌رسد
از عشق در صاحب نظر بینم نه در خامان اثر
دل دارد از معنی خبر دعوی زبان را می‌رسد
خورشید را گو دم مزن بنشین به جای خویشتن
در ملک جانان سلطنت جان جهان را می‌رسد
وقت سحر اوصاف گل از لهجه بلبل شنو
کافسانۀ شیرین لبان شیرین زبان را می‌رسد
دایم حدیث دلبران گوید همام مهربان
کاین گفت و گوی شاهدان شیرین لبان را می‌رسد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۶: جان را به جای جانی جای توکس نگیرد 2شمارهٔ ۵۷: رندی و بر نا پیشه یی میر مغان را م ...3شمارهٔ ۵۸: دردمندان را ز بوی دوست درمان می رس ...4شمارهٔ ۵۹: جان را به جای زلفت جای دگر نباشد 5شمارهٔ ۶۰: چو رخسارت گل رنگین نباشد 6شمارهٔ ۶۱: اگر بختم دهد باری که یارم همنشین ب ...7شمارهٔ ۶۲: دوست آن دارد و آن است که جان می بخ ...8شمارهٔ ۶۳: نی بی نوا ز شکر به نوا شکرفشان شد 9شمارهٔ ۶۴: نباتت بر لب شکر برآمد 10شمارهٔ ۶۵: برو ای زاهد مغرور و مده ما را پند 11شمارهٔ ۶۶: میان ما و شما بود پیش از آن پیوند 12شمارهٔ ۶۷: سر تا قدم به آب حیاتت سرشته اند 13شمارهٔ ۶۸: ماهرویان زلف مشکین را پریشان کرده ...14شمارهٔ ۶۹: عاقلان از غافلان اسرار خود پوشیده ...15شمارهٔ ۷۰: گرچه سیاحان جهان گردیده اند 16شمارهٔ ۷۱: زاهدان با شاهدان همخانه اند 17شمارهٔ ۷۲: نظرها محرم رویت نبودند 18شمارهٔ ۷۳: بنامیزد چنانت آفریدند 19شمارهٔ ۷۴: این مقبلان که باخبر از روز محشر ند 20شمارهٔ ۷۵: به کوی دوست که وهم و خیال ره نبرند 21شمارهٔ ۷۶: قومی که ره به منزل خوبان همی برند 22شمارهٔ ۷۷: می روی وز پی تو پیران و جوان می نگ ...23شمارهٔ ۷۸: زلف ترک من صبا هردم مشوش می کند 24شمارهٔ ۷۹: آنچه باید همه داری و نداری مانند 25شمارهٔ ۸۰: اهل دل در هوس عشق تو سرگردانند 26شمارهٔ ۸۱: ز کوی دوست مرا ناگزیر خواهد بود 27شمارهٔ ۸۲: هر که او عاشق جمال بود 28شمارهٔ ۸۳: چشم بد دور که زیباتر ازین نتوان بو ...29شمارهٔ ۸۴: آن را که حسن و شکل و شمایل چنین بو ...30شمارهٔ ۸۵: هوس عمر عزیزم ز برای تو بود 31شمارهٔ ۸۶: زینہار ای دل گرت با عشق پیوندی بود 32شمارهٔ ۸۷: بر سر کوی تو سرها می رود 33شمارهٔ ۸۸: جان ها در آتشند که جانان همی رود 34شمارهٔ ۸۹: عشق از صورت او آینه جان بنمود 35شمارهٔ ۹۰: بوسه یی را گر به جان شاید خرید 36شمارهٔ ۹۱: اگر نگار من از رخ نقاب بگشاید 37شمارهٔ ۹۲: بهشت روی تو را پاک دیده یی باید 38شمارهٔ ۹۳: بیا دمی بنشین تا دلم بیاساید 39شمارهٔ ۹۴: دلم ز عهدۀ عشقت برون نمی آید 40شمارهٔ ۹۵: رویت به ازان آمد انصاف که می باید 41شمارهٔ ۹۶: چو چشم مست بدان زلف تابدار آید 42شمارهٔ ۹۷: سال ها باید که چون تو ماهی از دورا ...43شمارهٔ ۹۸: آن نه نقشی ست که در خاطر نقاش آید 44شمارهٔ ۹۹: مرا چو نام لبت بر سر زبان آید 45شمارهٔ ۱۰۰: دوستان از دوستان یاد آورید 46شمارهٔ ۱۰۱: دل به کنج عافیت چون پای در دامان ...47شمارهٔ ۱۰۲: نفس کافر کیش را عشق تو در ایمان ک ...48شمارهٔ ۱۰۳: ای سراندازان سراندازی کنید 49شمارهٔ ۱۰۴: چون قامت تو سروی در بوستان نروید 50شمارهٔ ۱۰۵: اینک نسیمی میدهد کز دوست می آردخب ...51شمارهٔ ۱۰۶: دمی وصال تو از هر چه در جهان خوشت ...52شمارهٔ ۱۰۷: دوش از لبت ربوده ام ای مهربان شکر 53شمارهٔ ۱۰۸: لبت راست آب حیاتی دگر 54شمارهٔ ۱۰۹: آفتابی و ز مهرت همه دل ها محرور 55شمارهٔ ۱۱۰: از آن شکل و شمایل چشم بد دور 56شمارهٔ ۱۱۱: غرض ز دیدن شام و دیار مصر و حجاز 57شمارهٔ ۱۱۲: رفتیم ما و عشق تو اندر میان هنوز 58شمارهٔ ۱۱۳: چه می خورده است چشم نیم خوابش 59شمارهٔ ۱۱۴: زهی شمایل موزون و قد دلبندش 60شمارهٔ ۱۱۵: نبود خلاص ما را ز دو چشم شوخ شنگش 61شمارهٔ ۱۱۶: این نه دردیست که بی دوست بود درما ...62شمارهٔ ۱۱۷: برو با ماصلاح و زهد مفروش 63شمارهٔ ۱۱۸: اشتیاقی به مرادی نفروشد درویش 64شمارهٔ ۱۱۹: پرده خویش تویی پرده برانداز ز پیش 65شمارهٔ ۱۲۰: عاشق کسی بود که کشد بار بار خویش 66شمارهٔ ۱۲۱: دوش با من لطفکی آغاز کرد آن دلبرک 67شمارهٔ ۱۲۲: که می گوید که هست این صورت از گل 68شمارهٔ ۱۲۳: وداع بار و دیارم چو بگذرد به خیال 69شمارهٔ ۱۲۴: ما می رویم داده تو را یادگار دل 70شمارهٔ ۱۲۵: ای سر زلف خوشت سلسله جنبان دل 71شمارهٔ ۱۲۶: زهی مقبل که شد پیش تو مقبول 72شمارهٔ ۱۲۷: چو ترک من بگشاید برابروان کاکول 73شمارهٔ ۱۲۸: آرزومندم ولیکن کو قدم 74شمارهٔ ۱۲۹: ماه ز مشرق طلوع کرد چو رویت تمام 75شمارهٔ ۱۳۰: من به اومید تو از راه دراز آمده ا ...76شمارهٔ ۱۳۱: چشم خودرا دوست میدارم که رویش دید ...77شمارهٔ ۱۳۲: من از دنیا و مافیها دل اندر نیکوا ...78شمارهٔ ۱۳۳: هزاران نقش گوناگون ببستم 79شمارهٔ ۱۳۴: نرسیده ست به گوش تو مگر فریادم 80شمارهٔ ۱۳۵: پیش یاران امشبی ناخوانده مهمان آم ...81شمارهٔ ۱۳۶: چون سر زلف تو برعارض زیبا دیدم 82شمارهٔ ۱۳۷: این منم در صحبت جانان که جان می پ ...83شمارهٔ ۱۳۸: سعادتی که زناگه در آمدی ز درم 84شمارهٔ ۱۳۹: کجا روم که کمند تو می کشد بازم 85شمارهٔ ۱۴۰: تا نفس هست به روی تو برآید نفسم 86شمارهٔ ۱۴۱: در ان نفس که بمیرم در آرزوی تو با ...87شمارهٔ ۱۴۲: ساقیا بر سر جان بار گران است تنم 88شمارهٔ ۱۴۳: عنبرین است به ذکر تو نفسها که زنم 89شمارهٔ ۱۴۴: تاکی آخر ز غمت ناله شبگیر کنم 90شمارهٔ ۱۴۵: مرا چو سرو نو باید به بوستان چه ک ...91شمارهٔ ۱۴۶: عالمی را به جمالت نگران می بینم 92شمارهٔ ۱۴۷: در رخت می نگرم صورت جان می بینم 93شمارهٔ ۱۴۸: بلبلان را همه شب خواب نیاید زان ب ...94شمارهٔ ۱۴۹: نوبهار و بوی زلف یار و انفاس نسیم 95شمارهٔ ۱۵۰: ما به بوی زلف یار مهربان آسوده ای ...96شمارهٔ ۱۵۱: ما گرچه ز خدمتت جداییم 97شمارهٔ ۱۵۲: ای پیش نقش روی تو صاحب دلان بی خو ...98شمارهٔ ۱۵۳: به معنی چون شود صورت مزین 99شمارهٔ ۱۵۴: پور تازه شود حبات ما چون بگشاید ا ...100شمارهٔ ۱۵۵: تا سرم خالی نگردد از خیال ما و من 101شمارهٔ ۱۵۶: غنچۂ خندان فدا بادت چو بگشایی دهن 102شمارهٔ ۱۵۷: نباید در قلم یارا حدیث آرزومندان 103شمارهٔ ۱۵۸: خیالی بود و خوابی وصل یاران 104شمارهٔ ۱۵۹: شیوه مردان نباشد عشق پنهان باختن 105شمارهٔ ۱۶۰: چیست دولت صحبت صاحبدلان دریافتن 106شمارهٔ ۱۶۱: عاشقی چیست به جان بندۂ جانان بودن 107شمارهٔ ۱۶۲: ای آرزوی چشمم رویت به خواب دیدن 108شمارهٔ ۱۶۳: در باغ چو بالایت سروی نتوان دیدن 109شمارهٔ ۱۶۴: ملامت می کند دشمن مرا در عشق ورزی ...110شمارهٔ ۱۶۵: عجب باشد تن از جان آفریدن 111شمارهٔ ۱۶۶: تا عقل کل حیران شود برقع زرخیک سو ...112شمارهٔ ۱۶۷: ترک مه پیکر من تا که برفت از بر م ...113شمارهٔ ۱۶۸: ای سواد زلف تو سودای من 114شمارهٔ ۱۶۹: بر کف ماه نیکوان جام چو آفتاب بین 115شمارهٔ ۱۷۰: دارم امید وصل تمنتای من ببین 116شمارهٔ ۱۷۱: حدیث زلف و خال و چشم و ابرو 117شمارهٔ ۱۷۲: کشم نقد جان را به بازار او 118شمارهٔ ۱۷۳: چون منی را کی رسد روی جهان آرای ت ...119شمارهٔ ۱۷۴: پاک چشمانند مرد روی تو 120شمارهٔ ۱۷۵: ای صبا آنچه شنیدی ز لب یار بگو 121شمارهٔ ۱۷۶: می آمد و خلق شهر در پی 122شمارهٔ ۱۷۷: اگر نه روی تو باشد کجا برم دنیی 123شمارهٔ ۱۷۸: بدین ملاحت و حسن و لطافت و معنی 124شمارهٔ ۱۷۹: ماه رویا دوش عزم جام و ساغر کرده ...125شمارهٔ ۱۸۰: باز ای مطرب حدیثی در میان انداختی 126شمارهٔ ۱۸۱: چو بالای تو گر سر وی میان بوستانس ...127شمارهٔ ۱۸۲: گر دلم را اشتیاق روی یاران نیستی 128شمارهٔ ۱۸۳: چون بگذرد به شهر چنین سرو قامتی 129شمارهٔ ۱۸۴: گفت از برای چیدن گل در چمن شدی 130شمارهٔ ۱۸۵: بر دل از زلف چو زنجیر تو دارم بند ...131شمارهٔ ۱۸۶: توبه کردم که نخوانم دگرت ماه و پر ...132شمارهٔ ۱۸۷: شب دوشینه خیالت به عیادت سحری 133شمارهٔ ۱۸۸: ای باد نو بهاری بوی بهشت داری 134شمارهٔ ۱۸۹: ای نسیم سحری هیچ سر آن داری 135شمارهٔ ۱۹۰: ترسا بچه یی ناگه بر کف می گلناری 136شمارهٔ ۱۹۱: خجسته زمانی و خوش روزگاری 137شمارهٔ ۱۹۲: معذورم اگر ورزم سودای چنین یاری 138شمارهٔ ۱۹۳: دیگر نخوانم جان تورا زیرا که از ج ...139شمارهٔ ۱۹۴: بازیچه نیست آخر آیین عشق بازی 140شمارهٔ ۱۹۵: به خوبی ست هر دل نوازی ایازی 141شمارهٔ ۱۹۶: به یک کرشمه توانی که کار ما سازی 142شمارهٔ ۱۹۷: کیست کاین فتنه نشاند که تو می آغا ...143شمارهٔ ۱۹۸: در آرزوی تو گشتم به هر دیار بسی 144شمارهٔ ۱۹۹: نه چنان مست و خرابم ز دو چشم ساقی 145شمارهٔ ۲۰۰: بگذشت بره نظارگان نگذاشت در قالب ...146شمارهٔ ۲۰۱: اکنون که نیست ما را با دوستان وصا ...147شمارهٔ ۲۰۲: ای خواب که می بینمت از بهر خیالی 148شمارهٔ ۲۰۳: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی 149شمارهٔ ۲۰۴: کو جوانی تا فدای عشق خوبان کردمی 150شمارهٔ ۲۰۵: لا از تشنگی بمردم ای آب زندگانی 151شمارهٔ ۲۰۶: الا ای ماه کنعانی برآ از چاه ظلما ...152شمارهٔ ۲۰۷: ای نور دیده و دل از دیدهها نهانی 153شمارهٔ ۲۰۸: بشنو زنی سماعی به زبان بی زبانی 154شمارهٔ ۲۰۹: به جای هر سر مویی گرم بود جانی 155شمارهٔ ۲۱۰: از بهر تو باید مرا زندگانی 156شمارهٔ ۲۱۱: در غیر تم که با خود همراز و همنشی ...157شمارهٔ ۲۱۲: پیک مبارک است نسیم سحر گہی 158شمارهٔ ۲۱۳: ای آفتاب خوبان وی آیت الهی 159شمارهٔ ۲۱۴: می کند بوی تو با باد صبا همراهی 160شمارهٔ ۲۱۵: اثر لطف خدایی که چنین زیبایی 161شمارهٔ ۲۱۶: ای گل از غنچه کی برون آیی 162شمارهٔ ۲۱۷: ای منزل مبارک می بخشیم صفایی 163شمارهٔ ۲۱۸: برای دیدن رویت خوش است بینایی 164شمارهٔ ۲۱۹: دانی چگونه باشد از دوستان جدایی 165شمارهٔ ۲۲۰: گلستانی و ما مستان بویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ