کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جان‌ها در آتشند که جانان همی‌رود
    سیلاب خون ز دیدهٔ گریان همی‌رود
    یعقوب را زیوسف خود دور می‌کنند
    خاتم برون ز دست سلیمان همی‌رود
    آدم وداع سایهٔ طوبی همی‌کند
    خضر از کنار چشمه حیوان همی‌رود
    صحرا و شهر فتنه و غوغای مردم است
    تا خود چه داوری‌ست که سلطان همی‌رود
    دیدی که آدمی چه کشد در وداع جان
    بر ما ز هجر یار دو چندان همی‌رود
    دردا که گوهری‌ست گران‌مایه صحبتش
    دشوار دست داده و آسان همی‌رود
    این می‌کشد مرا که درین غصه یار نیز
    پر آب کرده چشم و پریشان همی‌رود
    امیدوار باش درین حال ای همام
    کاین جور روزگار به پایان همی‌رود
    در موسم بهار کند عاقبت رجوع
    حسنی که در خزان زگلستان همی‌رود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha