کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون کرد دیگر آن بت چابک سوار کوچ
    آرام کرد از دل و صبر و قرار کوچ
    پیوسته بیم هجر همی‌داشت این دلم
    زین سان نبود ناگهش اندر شمار کوچ
    از آب دیده سیل برانم به روز و شب
    باشد که بعد از این نکند آن نگار کوچ
    در آب دیده غرقه کنم کوه و دشت را
    تا بر جمال او ننشاند غبار کوچ
    پاینده باد قد تو ای سرو نوبهار
    سرو روان اگر کند از جویبار کوچ
    امسال بوی جان به مشامم همی‌رسد
    از منزلی که کرده‌ای از وی تو پار کوچ
    جایی رسید حسن تو کانجا نمی‌رسد
    خورشید اگر کند به مثل صدهزار کوچ
    شاید که گر کنار پر از خون کند همی
    آن کس که چون تویی کندش از کنار کوچ
    کاری‌ست سخت مشکل وفنی‌ست بس عجب
    رسمی‌ست این که گل کند از نزد خار کوچ
    چشمش به صد کرشمه نگه کرد سوی من
    یعنی روا بود که کنم در خمار کوچ
    شیرین لبش به لطف همی‌گفت ای همام
    معذور دار نیست مرا اختیار کوچ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha