به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

همام تبریزی

همام تبریزیغزل هاشمارهٔ ۵۴: سلطان جان ز عالم علوی نگاه کرد

1320عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

سلطان جان ز عالم علوی نگاه کرد
بهر شکار روی بدین دامگاه کرد
آمد به بند چار طبایع اسیر گشت
بر خویش عیش عالم علوی تباه کرد
چون مدتی به منزل سفلی بیارمید
رخ را ز دود گلخن دنیا سیاه کرد
پس نفس تیره شکل ز روی مناسبت
پیوند جان گزید چو در وی نگاه کرد
با جان چو نفس یافت مجال برادری
چون یوسفش به مکر گرفتار چاه کرد
توفیق در رسید ز چاهش خلاص داد
بازش به مصر عالم جان پادشاه کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۳: مگر سنگین دل است و جان ندارد 2شمارهٔ ۵۴: سلطان جان ز عالم علوی نگاه کرد 3شمارهٔ ۵۵: روی زیبا چون تماشا را به گلزار آور ...4شمارهٔ ۵۶: جان را به جای جانی جای توکس نگیرد 5شمارهٔ ۵۷: رندی و بر نا پیشه یی میر مغان را م ...6شمارهٔ ۵۸: دردمندان را ز بوی دوست درمان می رس ...7شمارهٔ ۵۹: جان را به جای زلفت جای دگر نباشد 8شمارهٔ ۶۰: چو رخسارت گل رنگین نباشد 9شمارهٔ ۶۱: اگر بختم دهد باری که یارم همنشین ب ...10شمارهٔ ۶۲: دوست آن دارد و آن است که جان می بخ ...11شمارهٔ ۶۳: نی بی نوا ز شکر به نوا شکرفشان شد 12شمارهٔ ۶۴: نباتت بر لب شکر برآمد 13شمارهٔ ۶۵: برو ای زاهد مغرور و مده ما را پند 14شمارهٔ ۶۶: میان ما و شما بود پیش از آن پیوند 15شمارهٔ ۶۷: سر تا قدم به آب حیاتت سرشته اند 16شمارهٔ ۶۸: ماهرویان زلف مشکین را پریشان کرده ...17شمارهٔ ۶۹: عاقلان از غافلان اسرار خود پوشیده ...18شمارهٔ ۷۰: گرچه سیاحان جهان گردیده اند 19شمارهٔ ۷۱: زاهدان با شاهدان همخانه اند 20شمارهٔ ۷۲: نظرها محرم رویت نبودند 21شمارهٔ ۷۳: بنامیزد چنانت آفریدند 22شمارهٔ ۷۴: این مقبلان که باخبر از روز محشر ند 23شمارهٔ ۷۵: به کوی دوست که وهم و خیال ره نبرند 24شمارهٔ ۷۶: قومی که ره به منزل خوبان همی برند 25شمارهٔ ۷۷: می روی وز پی تو پیران و جوان می نگ ...26شمارهٔ ۷۸: زلف ترک من صبا هردم مشوش می کند 27شمارهٔ ۷۹: آنچه باید همه داری و نداری مانند 28شمارهٔ ۸۰: اهل دل در هوس عشق تو سرگردانند 29شمارهٔ ۸۱: ز کوی دوست مرا ناگزیر خواهد بود 30شمارهٔ ۸۲: هر که او عاشق جمال بود 31شمارهٔ ۸۳: چشم بد دور که زیباتر ازین نتوان بو ...32شمارهٔ ۸۴: آن را که حسن و شکل و شمایل چنین بو ...33شمارهٔ ۸۵: هوس عمر عزیزم ز برای تو بود 34شمارهٔ ۸۶: زینہار ای دل گرت با عشق پیوندی بود 35شمارهٔ ۸۷: بر سر کوی تو سرها می رود 36شمارهٔ ۸۸: جان ها در آتشند که جانان همی رود 37شمارهٔ ۸۹: عشق از صورت او آینه جان بنمود 38شمارهٔ ۹۰: بوسه یی را گر به جان شاید خرید 39شمارهٔ ۹۱: اگر نگار من از رخ نقاب بگشاید 40شمارهٔ ۹۲: بهشت روی تو را پاک دیده یی باید 41شمارهٔ ۹۳: بیا دمی بنشین تا دلم بیاساید 42شمارهٔ ۹۴: دلم ز عهدۀ عشقت برون نمی آید 43شمارهٔ ۹۵: رویت به ازان آمد انصاف که می باید 44شمارهٔ ۹۶: چو چشم مست بدان زلف تابدار آید 45شمارهٔ ۹۷: سال ها باید که چون تو ماهی از دورا ...46شمارهٔ ۹۸: آن نه نقشی ست که در خاطر نقاش آید 47شمارهٔ ۹۹: مرا چو نام لبت بر سر زبان آید 48شمارهٔ ۱۰۰: دوستان از دوستان یاد آورید 49شمارهٔ ۱۰۱: دل به کنج عافیت چون پای در دامان ...50شمارهٔ ۱۰۲: نفس کافر کیش را عشق تو در ایمان ک ...51شمارهٔ ۱۰۳: ای سراندازان سراندازی کنید 52شمارهٔ ۱۰۴: چون قامت تو سروی در بوستان نروید 53شمارهٔ ۱۰۵: اینک نسیمی میدهد کز دوست می آردخب ...54شمارهٔ ۱۰۶: دمی وصال تو از هر چه در جهان خوشت ...55شمارهٔ ۱۰۷: دوش از لبت ربوده ام ای مهربان شکر 56شمارهٔ ۱۰۸: لبت راست آب حیاتی دگر 57شمارهٔ ۱۰۹: آفتابی و ز مهرت همه دل ها محرور 58شمارهٔ ۱۱۰: از آن شکل و شمایل چشم بد دور 59شمارهٔ ۱۱۱: غرض ز دیدن شام و دیار مصر و حجاز 60شمارهٔ ۱۱۲: رفتیم ما و عشق تو اندر میان هنوز 61شمارهٔ ۱۱۳: چه می خورده است چشم نیم خوابش 62شمارهٔ ۱۱۴: زهی شمایل موزون و قد دلبندش 63شمارهٔ ۱۱۵: نبود خلاص ما را ز دو چشم شوخ شنگش 64شمارهٔ ۱۱۶: این نه دردیست که بی دوست بود درما ...65شمارهٔ ۱۱۷: برو با ماصلاح و زهد مفروش 66شمارهٔ ۱۱۸: اشتیاقی به مرادی نفروشد درویش 67شمارهٔ ۱۱۹: پرده خویش تویی پرده برانداز ز پیش 68شمارهٔ ۱۲۰: عاشق کسی بود که کشد بار بار خویش 69شمارهٔ ۱۲۱: دوش با من لطفکی آغاز کرد آن دلبرک 70شمارهٔ ۱۲۲: که می گوید که هست این صورت از گل 71شمارهٔ ۱۲۳: وداع بار و دیارم چو بگذرد به خیال 72شمارهٔ ۱۲۴: ما می رویم داده تو را یادگار دل 73شمارهٔ ۱۲۵: ای سر زلف خوشت سلسله جنبان دل 74شمارهٔ ۱۲۶: زهی مقبل که شد پیش تو مقبول 75شمارهٔ ۱۲۷: چو ترک من بگشاید برابروان کاکول 76شمارهٔ ۱۲۸: آرزومندم ولیکن کو قدم 77شمارهٔ ۱۲۹: ماه ز مشرق طلوع کرد چو رویت تمام 78شمارهٔ ۱۳۰: من به اومید تو از راه دراز آمده ا ...79شمارهٔ ۱۳۱: چشم خودرا دوست میدارم که رویش دید ...80شمارهٔ ۱۳۲: من از دنیا و مافیها دل اندر نیکوا ...81شمارهٔ ۱۳۳: هزاران نقش گوناگون ببستم 82شمارهٔ ۱۳۴: نرسیده ست به گوش تو مگر فریادم 83شمارهٔ ۱۳۵: پیش یاران امشبی ناخوانده مهمان آم ...84شمارهٔ ۱۳۶: چون سر زلف تو برعارض زیبا دیدم 85شمارهٔ ۱۳۷: این منم در صحبت جانان که جان می پ ...86شمارهٔ ۱۳۸: سعادتی که زناگه در آمدی ز درم 87شمارهٔ ۱۳۹: کجا روم که کمند تو می کشد بازم 88شمارهٔ ۱۴۰: تا نفس هست به روی تو برآید نفسم 89شمارهٔ ۱۴۱: در ان نفس که بمیرم در آرزوی تو با ...90شمارهٔ ۱۴۲: ساقیا بر سر جان بار گران است تنم 91شمارهٔ ۱۴۳: عنبرین است به ذکر تو نفسها که زنم 92شمارهٔ ۱۴۴: تاکی آخر ز غمت ناله شبگیر کنم 93شمارهٔ ۱۴۵: مرا چو سرو نو باید به بوستان چه ک ...94شمارهٔ ۱۴۶: عالمی را به جمالت نگران می بینم 95شمارهٔ ۱۴۷: در رخت می نگرم صورت جان می بینم 96شمارهٔ ۱۴۸: بلبلان را همه شب خواب نیاید زان ب ...97شمارهٔ ۱۴۹: نوبهار و بوی زلف یار و انفاس نسیم 98شمارهٔ ۱۵۰: ما به بوی زلف یار مهربان آسوده ای ...99شمارهٔ ۱۵۱: ما گرچه ز خدمتت جداییم 100شمارهٔ ۱۵۲: ای پیش نقش روی تو صاحب دلان بی خو ...101شمارهٔ ۱۵۳: به معنی چون شود صورت مزین 102شمارهٔ ۱۵۴: پور تازه شود حبات ما چون بگشاید ا ...103شمارهٔ ۱۵۵: تا سرم خالی نگردد از خیال ما و من 104شمارهٔ ۱۵۶: غنچۂ خندان فدا بادت چو بگشایی دهن 105شمارهٔ ۱۵۷: نباید در قلم یارا حدیث آرزومندان 106شمارهٔ ۱۵۸: خیالی بود و خوابی وصل یاران 107شمارهٔ ۱۵۹: شیوه مردان نباشد عشق پنهان باختن 108شمارهٔ ۱۶۰: چیست دولت صحبت صاحبدلان دریافتن 109شمارهٔ ۱۶۱: عاشقی چیست به جان بندۂ جانان بودن 110شمارهٔ ۱۶۲: ای آرزوی چشمم رویت به خواب دیدن 111شمارهٔ ۱۶۳: در باغ چو بالایت سروی نتوان دیدن 112شمارهٔ ۱۶۴: ملامت می کند دشمن مرا در عشق ورزی ...113شمارهٔ ۱۶۵: عجب باشد تن از جان آفریدن 114شمارهٔ ۱۶۶: تا عقل کل حیران شود برقع زرخیک سو ...115شمارهٔ ۱۶۷: ترک مه پیکر من تا که برفت از بر م ...116شمارهٔ ۱۶۸: ای سواد زلف تو سودای من 117شمارهٔ ۱۶۹: بر کف ماه نیکوان جام چو آفتاب بین 118شمارهٔ ۱۷۰: دارم امید وصل تمنتای من ببین 119شمارهٔ ۱۷۱: حدیث زلف و خال و چشم و ابرو 120شمارهٔ ۱۷۲: کشم نقد جان را به بازار او 121شمارهٔ ۱۷۳: چون منی را کی رسد روی جهان آرای ت ...122شمارهٔ ۱۷۴: پاک چشمانند مرد روی تو 123شمارهٔ ۱۷۵: ای صبا آنچه شنیدی ز لب یار بگو 124شمارهٔ ۱۷۶: می آمد و خلق شهر در پی 125شمارهٔ ۱۷۷: اگر نه روی تو باشد کجا برم دنیی 126شمارهٔ ۱۷۸: بدین ملاحت و حسن و لطافت و معنی 127شمارهٔ ۱۷۹: ماه رویا دوش عزم جام و ساغر کرده ...128شمارهٔ ۱۸۰: باز ای مطرب حدیثی در میان انداختی 129شمارهٔ ۱۸۱: چو بالای تو گر سر وی میان بوستانس ...130شمارهٔ ۱۸۲: گر دلم را اشتیاق روی یاران نیستی 131شمارهٔ ۱۸۳: چون بگذرد به شهر چنین سرو قامتی 132شمارهٔ ۱۸۴: گفت از برای چیدن گل در چمن شدی 133شمارهٔ ۱۸۵: بر دل از زلف چو زنجیر تو دارم بند ...134شمارهٔ ۱۸۶: توبه کردم که نخوانم دگرت ماه و پر ...135شمارهٔ ۱۸۷: شب دوشینه خیالت به عیادت سحری 136شمارهٔ ۱۸۸: ای باد نو بهاری بوی بهشت داری 137شمارهٔ ۱۸۹: ای نسیم سحری هیچ سر آن داری 138شمارهٔ ۱۹۰: ترسا بچه یی ناگه بر کف می گلناری 139شمارهٔ ۱۹۱: خجسته زمانی و خوش روزگاری 140شمارهٔ ۱۹۲: معذورم اگر ورزم سودای چنین یاری 141شمارهٔ ۱۹۳: دیگر نخوانم جان تورا زیرا که از ج ...142شمارهٔ ۱۹۴: بازیچه نیست آخر آیین عشق بازی 143شمارهٔ ۱۹۵: به خوبی ست هر دل نوازی ایازی 144شمارهٔ ۱۹۶: به یک کرشمه توانی که کار ما سازی 145شمارهٔ ۱۹۷: کیست کاین فتنه نشاند که تو می آغا ...146شمارهٔ ۱۹۸: در آرزوی تو گشتم به هر دیار بسی 147شمارهٔ ۱۹۹: نه چنان مست و خرابم ز دو چشم ساقی 148شمارهٔ ۲۰۰: بگذشت بره نظارگان نگذاشت در قالب ...149شمارهٔ ۲۰۱: اکنون که نیست ما را با دوستان وصا ...150شمارهٔ ۲۰۲: ای خواب که می بینمت از بهر خیالی 151شمارهٔ ۲۰۳: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی 152شمارهٔ ۲۰۴: کو جوانی تا فدای عشق خوبان کردمی 153شمارهٔ ۲۰۵: لا از تشنگی بمردم ای آب زندگانی 154شمارهٔ ۲۰۶: الا ای ماه کنعانی برآ از چاه ظلما ...155شمارهٔ ۲۰۷: ای نور دیده و دل از دیدهها نهانی 156شمارهٔ ۲۰۸: بشنو زنی سماعی به زبان بی زبانی 157شمارهٔ ۲۰۹: به جای هر سر مویی گرم بود جانی 158شمارهٔ ۲۱۰: از بهر تو باید مرا زندگانی 159شمارهٔ ۲۱۱: در غیر تم که با خود همراز و همنشی ...160شمارهٔ ۲۱۲: پیک مبارک است نسیم سحر گہی 161شمارهٔ ۲۱۳: ای آفتاب خوبان وی آیت الهی 162شمارهٔ ۲۱۴: می کند بوی تو با باد صبا همراهی 163شمارهٔ ۲۱۵: اثر لطف خدایی که چنین زیبایی 164شمارهٔ ۲۱۶: ای گل از غنچه کی برون آیی 165شمارهٔ ۲۱۷: ای منزل مبارک می بخشیم صفایی 166شمارهٔ ۲۱۸: برای دیدن رویت خوش است بینایی 167شمارهٔ ۲۱۹: دانی چگونه باشد از دوستان جدایی 168شمارهٔ ۲۲۰: گلستانی و ما مستان بویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ