به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

همام تبریزی

همام تبریزیغزل هاشمارهٔ ۵: داشتم روزی نگاری یاد می آید مرا

840عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

داشتم روزی نگاری یاد می‌آید مرا
هر زمان از یاد او فریاد می‌آید مرا
مجمع اصحاب و وصل یار و ایام شباب
همچو برق تیزرو با یاد می‌آید مرا
هر دو چشم اشک‌ریزم در فراق دوستان
نیل مصر و دجله بغداد می‌آید مرا
با خیال قامت او عشق‌بازی می‌کنم
چون نظر بر سرو و بر شمشاد می‌آید مرا
آن چنان بر روزگار بی‌وفا منکر شدم
کز توهم داد هم بیداد می‌آید مرا
نقش‌های چرخ را بی‌اصل می‌بینم تمام
کارهای دهر بی‌بنیاد می‌آید مرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴: ساقی همان به کامشبی در گردش آری جام ...2شمارهٔ ۵: داشتم روزی نگاری یاد می آید مرا 3شمارهٔ ۶: روی ترکم بین مکن نسبت به خوبی ماه ر ...4شمارهٔ ۷: مکن ای دوست ملامت من سودایی را 5شمارهٔ ۸: بشنو حدیث یار ما از ما نه از اغیار ...6شمارهٔ ۹: چشم مستش دوش میدیدم به خواب 7شمارهٔ ۱۰: منتظر باشند شب ها عاشقان ناکرده خو ...8شمارهٔ ۱۱: چون لبت از مصر کی خیزد نبات 9شمارهٔ ۱۲: بدیدم چشم مستت رفتم از دست 10شمارهٔ ۱۳: ترکم زمی مغانه سرمست 11شمارهٔ ۱۴: سری دارم ز سودای تو سر مست 12شمارهٔ ۱۵: نه باغ بود و نه انگور و هی نه باده ...13شمارهٔ ۱۶: بوی خوشت همره باد صباست 14شمارهٔ ۱۷: در پی آن میدوید دل که نگاری کجاست 15شمارهٔ ۱۸: کرد طلوع آفتاب خیز برون بر چراغ 16شمارهٔ ۱۹: حسنت چو اشتیاق دلم بی نهایت است 17شمارهٔ ۲۰: حسنی که هست روی تورا بی نهایت است 18شمارهٔ ۲۱: خانه امروز بهشت است که رضوان اینجا ...19شمارهٔ ۲۲: این زاب وخاک نیست که جانی مصور است 20شمارهٔ ۲۳: اینک آن روی مبارکه سزای نظر است 21شمارهٔ ۲۴: بجز از صورت آراسته چیزی دگر است 22شمارهٔ ۲۵: حسن تو را ممالک دل ها مسخر است 23شمارهٔ ۲۶: رویت به هر انجمن دریغ است 24شمارهٔ ۲۷: بار دل بر تن نهادن کار ارباب دل اس ...25شمارهٔ ۲۸: مشتاب ساربان که مرا پای در گل است 26شمارهٔ ۲۹: یار ما محمل نشین و ساربان مستعجل ا ...27شمارهٔ ۳۰: تو سلطانی و خورشیدت غلام است 28شمارهٔ ۳۱: به شب ماهی میان کاروان است 29شمارهٔ ۳۲: در شهر بگویید چه فریاد و فغان است 30شمارهٔ ۳۳: وداع چون تو نگاری نه کار آسان است 31شمارهٔ ۳۴: باری که رخش قبله صاحب نظران است 32شمارهٔ ۳۵: چشم مستانه تو آفت هشیاران است 33شمارهٔ ۳۶: شب دراز که مانند زلف یار من است 34شمارهٔ ۳۷: مرا دماغ ز بویت هنوز مشکین است 35شمارهٔ ۳۸: دوستی دامنت آسان نتوان داد ز دست 36شمارهٔ ۳۹: بیا بیا که ز هجر آمدم به جان ای دو ...37شمارهٔ ۴۰: مرا تویی ز جهان آرزوی جان ای دوست 38شمارهٔ ۴۱: تورا چیزی ورای حسن و آن هست 39شمارهٔ ۴۲: ز جانان مهر و از ماجانفشانی ست 40شمارهٔ ۴۳: از سوز دل مات همانا خبری نیست 41شمارهٔ ۴۴: فتنه از بالای تو بالا گرفت 42شمارهٔ ۴۵: خرامان می رود آن سرو قامت 43شمارهٔ ۴۶: فراق آن قد و قامت قیامت است قیامت 44شمارهٔ ۴۷: بی آفتاب رویت روزم بود چو مویت 45شمارهٔ ۴۸: چون کرد دیگر آن بت چابک سوار کوچ 46شمارهٔ ۴۹: از وقت صبح هست دلم را صفای صبح 47شمارهٔ ۵۰: یاد باد آن راحت جان یاد باد 48شمارهٔ ۵۱: دلم شکست بدان زلف های پر شکنش 49شمارهٔ ۵۲: هر گاو سر تو دارد پروای سر ندارد 50شمارهٔ ۵۳: مگر سنگین دل است و جان ندارد 51شمارهٔ ۵۴: سلطان جان ز عالم علوی نگاه کرد 52شمارهٔ ۵۵: روی زیبا چون تماشا را به گلزار آور ...53شمارهٔ ۵۶: جان را به جای جانی جای توکس نگیرد 54شمارهٔ ۵۷: رندی و بر نا پیشه یی میر مغان را م ...55شمارهٔ ۵۸: دردمندان را ز بوی دوست درمان می رس ...56شمارهٔ ۵۹: جان را به جای زلفت جای دگر نباشد 57شمارهٔ ۶۰: چو رخسارت گل رنگین نباشد 58شمارهٔ ۶۱: اگر بختم دهد باری که یارم همنشین ب ...59شمارهٔ ۶۲: دوست آن دارد و آن است که جان می بخ ...60شمارهٔ ۶۳: نی بی نوا ز شکر به نوا شکرفشان شد 61شمارهٔ ۶۴: نباتت بر لب شکر برآمد 62شمارهٔ ۶۵: برو ای زاهد مغرور و مده ما را پند 63شمارهٔ ۶۶: میان ما و شما بود پیش از آن پیوند 64شمارهٔ ۶۷: سر تا قدم به آب حیاتت سرشته اند 65شمارهٔ ۶۸: ماهرویان زلف مشکین را پریشان کرده ...66شمارهٔ ۶۹: عاقلان از غافلان اسرار خود پوشیده ...67شمارهٔ ۷۰: گرچه سیاحان جهان گردیده اند 68شمارهٔ ۷۱: زاهدان با شاهدان همخانه اند 69شمارهٔ ۷۲: نظرها محرم رویت نبودند 70شمارهٔ ۷۳: بنامیزد چنانت آفریدند 71شمارهٔ ۷۴: این مقبلان که باخبر از روز محشر ند 72شمارهٔ ۷۵: به کوی دوست که وهم و خیال ره نبرند 73شمارهٔ ۷۶: قومی که ره به منزل خوبان همی برند 74شمارهٔ ۷۷: می روی وز پی تو پیران و جوان می نگ ...75شمارهٔ ۷۸: زلف ترک من صبا هردم مشوش می کند 76شمارهٔ ۷۹: آنچه باید همه داری و نداری مانند 77شمارهٔ ۸۰: اهل دل در هوس عشق تو سرگردانند 78شمارهٔ ۸۱: ز کوی دوست مرا ناگزیر خواهد بود 79شمارهٔ ۸۲: هر که او عاشق جمال بود 80شمارهٔ ۸۳: چشم بد دور که زیباتر ازین نتوان بو ...81شمارهٔ ۸۴: آن را که حسن و شکل و شمایل چنین بو ...82شمارهٔ ۸۵: هوس عمر عزیزم ز برای تو بود 83شمارهٔ ۸۶: زینہار ای دل گرت با عشق پیوندی بود 84شمارهٔ ۸۷: بر سر کوی تو سرها می رود 85شمارهٔ ۸۸: جان ها در آتشند که جانان همی رود 86شمارهٔ ۸۹: عشق از صورت او آینه جان بنمود 87شمارهٔ ۹۰: بوسه یی را گر به جان شاید خرید 88شمارهٔ ۹۱: اگر نگار من از رخ نقاب بگشاید 89شمارهٔ ۹۲: بهشت روی تو را پاک دیده یی باید 90شمارهٔ ۹۳: بیا دمی بنشین تا دلم بیاساید 91شمارهٔ ۹۴: دلم ز عهدۀ عشقت برون نمی آید 92شمارهٔ ۹۵: رویت به ازان آمد انصاف که می باید 93شمارهٔ ۹۶: چو چشم مست بدان زلف تابدار آید 94شمارهٔ ۹۷: سال ها باید که چون تو ماهی از دورا ...95شمارهٔ ۹۸: آن نه نقشی ست که در خاطر نقاش آید 96شمارهٔ ۹۹: مرا چو نام لبت بر سر زبان آید 97شمارهٔ ۱۰۰: دوستان از دوستان یاد آورید 98شمارهٔ ۱۰۱: دل به کنج عافیت چون پای در دامان ...99شمارهٔ ۱۰۲: نفس کافر کیش را عشق تو در ایمان ک ...100شمارهٔ ۱۰۳: ای سراندازان سراندازی کنید 101شمارهٔ ۱۰۴: چون قامت تو سروی در بوستان نروید 102شمارهٔ ۱۰۵: اینک نسیمی میدهد کز دوست می آردخب ...103شمارهٔ ۱۰۶: دمی وصال تو از هر چه در جهان خوشت ...104شمارهٔ ۱۰۷: دوش از لبت ربوده ام ای مهربان شکر 105شمارهٔ ۱۰۸: لبت راست آب حیاتی دگر 106شمارهٔ ۱۰۹: آفتابی و ز مهرت همه دل ها محرور 107شمارهٔ ۱۱۰: از آن شکل و شمایل چشم بد دور 108شمارهٔ ۱۱۱: غرض ز دیدن شام و دیار مصر و حجاز 109شمارهٔ ۱۱۲: رفتیم ما و عشق تو اندر میان هنوز 110شمارهٔ ۱۱۳: چه می خورده است چشم نیم خوابش 111شمارهٔ ۱۱۴: زهی شمایل موزون و قد دلبندش 112شمارهٔ ۱۱۵: نبود خلاص ما را ز دو چشم شوخ شنگش 113شمارهٔ ۱۱۶: این نه دردیست که بی دوست بود درما ...114شمارهٔ ۱۱۷: برو با ماصلاح و زهد مفروش 115شمارهٔ ۱۱۸: اشتیاقی به مرادی نفروشد درویش 116شمارهٔ ۱۱۹: پرده خویش تویی پرده برانداز ز پیش 117شمارهٔ ۱۲۰: عاشق کسی بود که کشد بار بار خویش 118شمارهٔ ۱۲۱: دوش با من لطفکی آغاز کرد آن دلبرک 119شمارهٔ ۱۲۲: که می گوید که هست این صورت از گل 120شمارهٔ ۱۲۳: وداع بار و دیارم چو بگذرد به خیال 121شمارهٔ ۱۲۴: ما می رویم داده تو را یادگار دل 122شمارهٔ ۱۲۵: ای سر زلف خوشت سلسله جنبان دل 123شمارهٔ ۱۲۶: زهی مقبل که شد پیش تو مقبول 124شمارهٔ ۱۲۷: چو ترک من بگشاید برابروان کاکول 125شمارهٔ ۱۲۸: آرزومندم ولیکن کو قدم 126شمارهٔ ۱۲۹: ماه ز مشرق طلوع کرد چو رویت تمام 127شمارهٔ ۱۳۰: من به اومید تو از راه دراز آمده ا ...128شمارهٔ ۱۳۱: چشم خودرا دوست میدارم که رویش دید ...129شمارهٔ ۱۳۲: من از دنیا و مافیها دل اندر نیکوا ...130شمارهٔ ۱۳۳: هزاران نقش گوناگون ببستم 131شمارهٔ ۱۳۴: نرسیده ست به گوش تو مگر فریادم 132شمارهٔ ۱۳۵: پیش یاران امشبی ناخوانده مهمان آم ...133شمارهٔ ۱۳۶: چون سر زلف تو برعارض زیبا دیدم 134شمارهٔ ۱۳۷: این منم در صحبت جانان که جان می پ ...135شمارهٔ ۱۳۸: سعادتی که زناگه در آمدی ز درم 136شمارهٔ ۱۳۹: کجا روم که کمند تو می کشد بازم 137شمارهٔ ۱۴۰: تا نفس هست به روی تو برآید نفسم 138شمارهٔ ۱۴۱: در ان نفس که بمیرم در آرزوی تو با ...139شمارهٔ ۱۴۲: ساقیا بر سر جان بار گران است تنم 140شمارهٔ ۱۴۳: عنبرین است به ذکر تو نفسها که زنم 141شمارهٔ ۱۴۴: تاکی آخر ز غمت ناله شبگیر کنم 142شمارهٔ ۱۴۵: مرا چو سرو نو باید به بوستان چه ک ...143شمارهٔ ۱۴۶: عالمی را به جمالت نگران می بینم 144شمارهٔ ۱۴۷: در رخت می نگرم صورت جان می بینم 145شمارهٔ ۱۴۸: بلبلان را همه شب خواب نیاید زان ب ...146شمارهٔ ۱۴۹: نوبهار و بوی زلف یار و انفاس نسیم 147شمارهٔ ۱۵۰: ما به بوی زلف یار مهربان آسوده ای ...148شمارهٔ ۱۵۱: ما گرچه ز خدمتت جداییم 149شمارهٔ ۱۵۲: ای پیش نقش روی تو صاحب دلان بی خو ...150شمارهٔ ۱۵۳: به معنی چون شود صورت مزین 151شمارهٔ ۱۵۴: پور تازه شود حبات ما چون بگشاید ا ...152شمارهٔ ۱۵۵: تا سرم خالی نگردد از خیال ما و من 153شمارهٔ ۱۵۶: غنچۂ خندان فدا بادت چو بگشایی دهن 154شمارهٔ ۱۵۷: نباید در قلم یارا حدیث آرزومندان 155شمارهٔ ۱۵۸: خیالی بود و خوابی وصل یاران 156شمارهٔ ۱۵۹: شیوه مردان نباشد عشق پنهان باختن 157شمارهٔ ۱۶۰: چیست دولت صحبت صاحبدلان دریافتن 158شمارهٔ ۱۶۱: عاشقی چیست به جان بندۂ جانان بودن 159شمارهٔ ۱۶۲: ای آرزوی چشمم رویت به خواب دیدن 160شمارهٔ ۱۶۳: در باغ چو بالایت سروی نتوان دیدن 161شمارهٔ ۱۶۴: ملامت می کند دشمن مرا در عشق ورزی ...162شمارهٔ ۱۶۵: عجب باشد تن از جان آفریدن 163شمارهٔ ۱۶۶: تا عقل کل حیران شود برقع زرخیک سو ...164شمارهٔ ۱۶۷: ترک مه پیکر من تا که برفت از بر م ...165شمارهٔ ۱۶۸: ای سواد زلف تو سودای من 166شمارهٔ ۱۶۹: بر کف ماه نیکوان جام چو آفتاب بین 167شمارهٔ ۱۷۰: دارم امید وصل تمنتای من ببین 168شمارهٔ ۱۷۱: حدیث زلف و خال و چشم و ابرو 169شمارهٔ ۱۷۲: کشم نقد جان را به بازار او 170شمارهٔ ۱۷۳: چون منی را کی رسد روی جهان آرای ت ...171شمارهٔ ۱۷۴: پاک چشمانند مرد روی تو 172شمارهٔ ۱۷۵: ای صبا آنچه شنیدی ز لب یار بگو 173شمارهٔ ۱۷۶: می آمد و خلق شهر در پی 174شمارهٔ ۱۷۷: اگر نه روی تو باشد کجا برم دنیی 175شمارهٔ ۱۷۸: بدین ملاحت و حسن و لطافت و معنی 176شمارهٔ ۱۷۹: ماه رویا دوش عزم جام و ساغر کرده ...177شمارهٔ ۱۸۰: باز ای مطرب حدیثی در میان انداختی 178شمارهٔ ۱۸۱: چو بالای تو گر سر وی میان بوستانس ...179شمارهٔ ۱۸۲: گر دلم را اشتیاق روی یاران نیستی 180شمارهٔ ۱۸۳: چون بگذرد به شهر چنین سرو قامتی 181شمارهٔ ۱۸۴: گفت از برای چیدن گل در چمن شدی 182شمارهٔ ۱۸۵: بر دل از زلف چو زنجیر تو دارم بند ...183شمارهٔ ۱۸۶: توبه کردم که نخوانم دگرت ماه و پر ...184شمارهٔ ۱۸۷: شب دوشینه خیالت به عیادت سحری 185شمارهٔ ۱۸۸: ای باد نو بهاری بوی بهشت داری 186شمارهٔ ۱۸۹: ای نسیم سحری هیچ سر آن داری 187شمارهٔ ۱۹۰: ترسا بچه یی ناگه بر کف می گلناری 188شمارهٔ ۱۹۱: خجسته زمانی و خوش روزگاری 189شمارهٔ ۱۹۲: معذورم اگر ورزم سودای چنین یاری 190شمارهٔ ۱۹۳: دیگر نخوانم جان تورا زیرا که از ج ...191شمارهٔ ۱۹۴: بازیچه نیست آخر آیین عشق بازی 192شمارهٔ ۱۹۵: به خوبی ست هر دل نوازی ایازی 193شمارهٔ ۱۹۶: به یک کرشمه توانی که کار ما سازی 194شمارهٔ ۱۹۷: کیست کاین فتنه نشاند که تو می آغا ...195شمارهٔ ۱۹۸: در آرزوی تو گشتم به هر دیار بسی 196شمارهٔ ۱۹۹: نه چنان مست و خرابم ز دو چشم ساقی 197شمارهٔ ۲۰۰: بگذشت بره نظارگان نگذاشت در قالب ...198شمارهٔ ۲۰۱: اکنون که نیست ما را با دوستان وصا ...199شمارهٔ ۲۰۲: ای خواب که می بینمت از بهر خیالی 200شمارهٔ ۲۰۳: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی 201شمارهٔ ۲۰۴: کو جوانی تا فدای عشق خوبان کردمی 202شمارهٔ ۲۰۵: لا از تشنگی بمردم ای آب زندگانی 203شمارهٔ ۲۰۶: الا ای ماه کنعانی برآ از چاه ظلما ...204شمارهٔ ۲۰۷: ای نور دیده و دل از دیدهها نهانی 205شمارهٔ ۲۰۸: بشنو زنی سماعی به زبان بی زبانی 206شمارهٔ ۲۰۹: به جای هر سر مویی گرم بود جانی 207شمارهٔ ۲۱۰: از بهر تو باید مرا زندگانی 208شمارهٔ ۲۱۱: در غیر تم که با خود همراز و همنشی ...209شمارهٔ ۲۱۲: پیک مبارک است نسیم سحر گہی 210شمارهٔ ۲۱۳: ای آفتاب خوبان وی آیت الهی 211شمارهٔ ۲۱۴: می کند بوی تو با باد صبا همراهی 212شمارهٔ ۲۱۵: اثر لطف خدایی که چنین زیبایی 213شمارهٔ ۲۱۶: ای گل از غنچه کی برون آیی 214شمارهٔ ۲۱۷: ای منزل مبارک می بخشیم صفایی 215شمارهٔ ۲۱۸: برای دیدن رویت خوش است بینایی 216شمارهٔ ۲۱۹: دانی چگونه باشد از دوستان جدایی 217شمارهٔ ۲۲۰: گلستانی و ما مستان بویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ