به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
نور او روشنی دیدهٔ ماست
نظری کن به چشم ما پیداست
روی او را به نور او بینند
چشم بیننده ای که او بیناست
وحده لاشریک له گفتم
آنکه عالم به نور خود آراست
بحر دل را کرانه نیست پدید
جان ما غرقهٔ چنین دریاست
عشق آمد به جای ما بنشست
مائی ما چه از میان برخاست
هرچه گفتند و هرچه می گویند
حضرت وحدتش از آن یکتاست
نعمت الله که میر مستانست
عاشق روی جملهٔ اشیاست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.