شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۶: نظری کن به چشم ما پیداست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نور او روشنی دیدهٔ ماست نظری کن به چشم ما پیداست روی او را به نور او بینند چشم بیننده ای که او بیناست وحده لاشریک له گفتم آنکه عالم به نور خود آراست بحر دل را کرانه نیست پدید جان ما غرقهٔ چنین دریاست عشق آمد به جای ما بنشست مائی ما چه از میان برخاست هرچه گفتند و هرچه می گویند حضرت وحدتش از آن یکتاست نعمت الله که میر مستانست عاشق روی جملهٔ اشیاست شاه نعمت الله