کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بحر ما دریای بی پایان بود

    آب ما از چشمهٔ حیوان بود

    کنج دل گنجینهٔ معمور اوست

    گرچه دل کاشانهٔ ویران بود

    دُرد درد عشق او را نوش کن

    زانکه دُرد درد او پنهان بود

    جان چه باشد تا سخن گوید ز جان

    هر کسی کو عاشق جانان بود

    نور چشم است از همه پیداتر است

    تا نپنداری که او پنهان بود

    گر که بینی دست او را بوسه ده

    زانکه دست او از آن دستان بود

    نعمت الله مست و جام می به دست

    این چنین رندی مرا مهمان بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha