کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عقل مخمور است و مستان را به قاضی می برد

    سخت بی شرمست از آن رو پردهٔ ما می درد

    رند و سرمست مناجاتیم و با ساقی حریف

    فارغ است از ریش قاضی هر که او می می خورد

    ای که گوئی دل به دلبر می فروشد جان من

    نقد تو گر قلب باشد سیم قلبی کی خرد

    می بیارد رند مست و سرکه آرد زاهدی

    هر چه تو آری بری و هر چه او آرد برد

    گر هزار آئینه باشد در همه بینم یکی

    عارف است آن کس که این یک در هزاران بنگرد

    در سرابستان او غیری نمی یابد مجال

    گر کسی مرغی شود بر گرد قصرش کی پرد

    درهوای نعمت الله غنچهٔ سیراب گل

    درگلستان همچو مستان جامه بر خود می درد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha