کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پریشان کرد حال من سر زلف پریشانش

    بر افکن زلف از عارض شب من روز گردانش

    چه خوش درد دلی دارم که هر درمان فدای او

    به جان این درد می جویم نخواهم کرد درمانش

    دلم گنجینهٔ عشق است و نقدگنج او در وی

    اگر گنج خوشی جوئی بجو در کنج ویرانش

    اگر در مجلس رندان زمانی فرصتی یابی

    ز ذوق این شعر مستانه درآن مجلس فروخوانش

    اگر زاهد ز مخموری نخواهد نعمت الله را

    به جان جملهٔ رندان که می خواهند رندانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha