شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۵۲: بر افکن زلف از عارض شب من روز گردانش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پریشان کرد حال من سر زلف پریشانش بر افکن زلف از عارض شب من روز گردانش چه خوش درد دلی دارم که هر درمان فدای او به جان این درد می جویم نخواهم کرد درمانش دلم گنجینهٔ عشق است و نقدگنج او در وی اگر گنج خوشی جوئی بجو در کنج ویرانش اگر در مجلس رندان زمانی فرصتی یابی ز ذوق این شعر مستانه درآن مجلس فروخوانش اگر زاهد ز مخموری نخواهد نعمت الله را به جان جملهٔ رندان که می خواهند رندانش شاه نعمت الله