کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سین انسان گر برافتد از میان

    اول و آخر نماند غیر آن

    چوی نمانی تو نماند غیر تو

    بس بدیع است این معانی را بیان

    نوش کن می جام راهم لعل ساز

    تا بیابی لذتی از جسم و جان

    بگذر از نام و نشان خویشتن

    بی نشان شو تا از او یابی نشان

    چیست عالم پردهٔ نقش خیال

    پرده را بردار می بینش عیان

    یار سرمست است ما را در کنار

    دست با او در کمر او در میان

    نعمت الله عاشق و معشوق ماست

    بلکه خود عشق است پیش عاشقان

    این چنین پیدا و پنهان آن چنان

    بر کنار از ما و با ما در میان

    مانشان از بی نشانی یافتیم

    بی نشان شو تا بیابی آن نشان

    در خرابات مغان مست و خراب

    همدم جامیم و فارغ ازجهان

    دردمندیم و دوا درد دل است

    کشتهٔ عشقیم وحی جاودان

    مرغ جان از برج دل پرواز کرد

    ساخت بر زلف پریشان آشیان

    سر به پای او فکن دستش بگیر

    آستینی بر همه عالم فشان

    ذوق سرمستی ز سر مستان طلب

    نعمت الله را ز خوان عارفان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha