کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نور رویش پرتوی بر ماهتاب انداخته

    جعد زلفش سایبان بر آفتاب انداخته

    سنبل زلفش پریشان کرده بر رخسار گل

    بلبل شوریده را در پیچ و تاب انداخته

    ساقی سرمست ما رندانه جام می به دست

    آمده در بزم ما از رخ نقاب انداخته

    لاابالی وار با رندان نشسته روز و شب

    از رقیب ایمن سپر بر روی آب انداخته

    بر کشیده تیر عشق و عاشقان خویش را

    بر سر کوی محبت بی حساب انداخته

    آتشی انداخته در جان شمع از عشق خود

    عقل را پروانه وش در اضطراب انداخته

    وعدهٔ دیدار داده عاشقان خویش را

    ذوق و وجدی در وجود شیخ و شاب انداخته

    زاهد و مفتی به عشق جرعه ای از جام او

    آن یکی سجاده و این یک کتاب انداخته

    نعمت الله را حریف مجلس خود ساخته

    جام وحدت داده و مست و خراب انداخته

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha