به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
درد دل آمد که درمانت منم
سوز جان آمد که جانانت منم
چشم مست آمد که دینت می برم
کفر زلف آمد که ایمانت منم
شد پریشان زلف او بر روی او
گفت مجموع پریشانت منم
پادشاهی با گدای خویش گفت
نقد گنج کنج ویرانت منم
مطرب عشاق می گوید به ساز
بلبل مست گلستانت منم
ساقی سرمست جام می به دست
آمده یعنی که مهمانت منم
گفتمش سید غلام عشق تو است
گفت هستی بنده ، سلطانت منم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.