کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلخوشم از عشق جان افزای خویش

    دوست دارم یار بی همتای خویش

    در نظر نقش خیالش بسته ام

    خوش نشسته نور او بر جای خویش

    کنج میخانه بود مأوای ما

    جنت المأوای ما مأوای خویش

    آبروی عالمی از ما بود

    نه ز جوی غیر از دریای خویش

    شمع عشقش آتشی خوش برفروخت

    سوختم ازعشق سر تا پای خویش

    هر که او سودای عشقش می کند

    می کند سر در سر سودای خویش

    نور چشم نعمت الله دیده ام

    روشنست از نور مه سیمای خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha