کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عاشقی جان را به جانان داد و رفت

    ماند این دنیای بی بنیاد و رفت

    در خرابات مغان مست و خراب

    سر به پای خم می بنهاد و رفت

    قطره آبی به دریا در فتاد

    چون توان کردن چنین افتاد و رفت

    شاهبازی بود در بند وجود

    بند را از پای خود بنهاد و رفت

    زندهٔ جاوید شد آن زنده دل

    تا نگوئی مرده شد بر باد و رفت

    سرعت ایجاد و اعدام وی است

    در زمانی ماهروئی زاد و رفت

    بنده بودم ، بندگی کردم مدام

    سید آمد بنده شد آزاد و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha