کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عاشقی جان را به جانان داد و رفت

    رو به خاک راه او بنهاد و رفت

    تن رفیقی بود با او یار و غار

    عاشقانه ناگهان افتاد و رفت

    بر سر کویش رسید و سر نهاد

    بند را از پای خود بگشاد و رفت

    هر زمان نقشی نماید لاجرم

    کرد روی چون نگاری شاد و رفت

    زندهٔ جاوید شد ای جان من

    گرچه می گویند او جان داد و رفت

    آمد اینجا و غم عالم نخورد

    زان روان شد مظهر ایجاد و رفت

    بنده بودی بندگی کردی مدام

    سید آمد بنده شد آزاد و رفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha