شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۲۷: رو به خاک راه او بنهاد و رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشقی جان را به جانان داد و رفت رو به خاک راه او بنهاد و رفت تن رفیقی بود با او یار و غار عاشقانه ناگهان افتاد و رفت بر سر کویش رسید و سر نهاد بند را از پای خود بگشاد و رفت هر زمان نقشی نماید لاجرم کرد روی چون نگاری شاد و رفت زندهٔ جاوید شد ای جان من گرچه می گویند او جان داد و رفت آمد اینجا و غم عالم نخورد زان روان شد مظهر ایجاد و رفت بنده بودی بندگی کردی مدام سید آمد بنده شد آزاد و رفت شاه نعمت الله