به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
دیده تا نور جمالش دیده است
در نظر ما را چه نور دیده است
چشم ما روشن به نور روی اوست
خوش بود چشمی که نورش دیده است
دل هوا دارد که پیوندد به او
گوئیا از جان خود ببریده است
تا خبر یابد از آن جان عزیز
از همه یاران خبر پرسیده است
عشق مست است و حریف جان ماست
عقل مخمور و ما ز ما رنجیده است
عاشق یک روی می دانی که کیست
آنکه در او غیر او پیچیده است
نعمة الله نیک داند عاشقی
مدتی شد تا همین ورزیده است
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.