کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مسکینی و غریبی از حد گذشت ما را
    بر ما اگر ببخشی وقتست وقت یارا
    چون ریختی بخواری خون مرا بزاری
    برتر بتم گذاری کافیست خون بها را
    شه خفته و بدرگاه خلقی زداد خواهان
    غفلت ز دادخواهی خود چیست پادشا را
    چون رحمت تو گردد افزون ز عذر خواهی
    هر چند بیگناهم عذر آورم خطا را
    محمل نشین ناقه، ای ساربان بگو کیست
    کز ناله میچکد خون در کاروان درا را
    از درد خود گشایم کی لب بر مسیحا
    هم درد تو فرستی هم تو دهی دوا را
    هر چند ما خموشیم ای چرخ بی مروت
    حدی بود ستم را اندازه ای جفا را
    بیگانه ز آشنایان گر گشته ام عجب نیست
    بسیار آزمودم یاران آشنا را
    ما و طبیب تا چند مخمور در خرابات
    اعطوالنا حیو یا ایهاالسکارا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha