ساختی خوارم، بعاشق گلعذاران این کنند؟
از نظر افکندیم، یاران بیاران این کنند؟
کشت و افکند و به فتراکم نبست آن شهسوار
دیده ای هرگز به صیدی شهسواران این کنند؟
سوخت جانم از خمار و ساقیم جامی نداد
ساقیا در انجمن با میگساران این کنند؟
مرهم لطف از تو جستم زخم بیدادم زدی
دلنوازان جان من با دلفگاران این کنند؟
میکنی هر دم بمن ظلمی نگاران دلبرا
با اسیران بلا در روزگاران این کنند؟
هوشیاران را نباشد جز جفا قسمت طبیب
حیرتی دارم چرا با هوشیاران این کنند