آنکه پیوسته به رویت نگرانست، منم
وانکه حیران تو بیش از دگرانست منم
آنکه از کوی تو ای خانه برانداز امید
بسته رخت سفر و دلنگرانست منم
نقد جان می دهم و جنس وفا می طلبم
آن خریدار متاعی که گرانست منم
میگساران همه از جای، سبک برجستند
آن سیه بخت که در خواب گرانست منم
عاشقان تو همه نام و نشانی دارند
آنکه در کوی تو بینام و نشانست منم
پایه قرب مرا بین که بخلوتگه یار
آنکه او محرم هر راز نهانست منم
با تو پیمان وفا غیر بسی بست و شکست
آنکه در عهده وفای تو همانست منم
رهرو عشق بسی هست طبیبا، لیکن
آنکه در مرحله از گرم روانست، منم