کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا بمن از ناز ساقی سرگران افتاده است
    همچو شمع محفلم آتش بجان افتاده است
    خواهش دنیا دگر در دل نمی گنجد مرا
    داغ آنجا کاروان در کاروان افتاده است
    دل جدا از حلقه زلفش نمی گیرد قرار
    همچو آن مرغی که دور از آشیان افتاده است
    تا بسیر گلستان برخاست آن رشگ بهار
    گل زبیقدری ز چشم باغبان افتاده است
    از طبیب خسته گر احوال پرسندت بگوی
    دیدمش در بستر غم ناتوان افتاده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha